ازدحام کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه ازدحام کردن
معنی واژه ازدحام کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | throng, crowd, flock, huddle, mob, overcrowd, press, serry, swarm, crowded | ||
عربی | حشد، جمهور، ازدحام، زحمة، احتشد، تدفق، تجمهر، ازدحم | ||
مرتبط | چپیدن، بازور و فشار پر کردن، گرد امدن، جمع شدن، جمع کردن، بصورت گله ورمه در امدن، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، بسیار شلوغ کردن، انبوه شدن، فشار دادن، فشردن، پرس کردن، فشار وارد اوردن بر، وارد اوردن، بهم فشردن، بهم چسبیدن، هجوم اوردن | ||
واژه | ازدحام کردن | ||
معادل ابجد | 335 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ازدحام کردن | ||
پخش صوت |
انبوه شدن انبوهيدن توفيدن
throng, crowd, flock, huddle, mob, overcrowd, press, serry, swarm, crowded
حشد، جمهور، ازدحام، زحمة، احتشد، تدفق، تجمهر، ازدحم
چپیدن، بازور و فشار پر کردن، گرد امدن، جمع شدن، جمع کردن، بصورت گله ورمه در امدن، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، بسیار شلوغ کردن، انبوه شدن، فشار دادن، فشردن، پرس کردن، فشار وارد اوردن بر، وارد اوردن، بهم فشردن، بهم چسبیدن، هجوم اوردن