ازدواج
licenseمعنی کلمه ازدواج
معنی واژه ازدواج
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پيوند، تزويج، زناشويي، عروسي، مزاوجت، مواصلت، نكاح، وصلت | ||
متضاد | طلاق | ||
انگلیسی | marriage, matrimony, spousal, match, hymen | ||
عربی | زواج | ||
ترکی | evlilik | ||
فرانسوی | mariage | ||
آلمانی | hochzeit | ||
اسپانیایی | casamiento | ||
ایتالیایی | matrimonio | ||
مرتبط | عروسی، نکاح، زناشویی، یگانگی، جشن عروسی، زفاف، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، پرده بکارت، سرود عروسی، دخترگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «ازدواج» در زبان فارسی به معنای پیوند رسمی دو نفر برای تشکیل خانواده است. در اینجا به برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «ازدواج» بهصورت صحیح و نگارشی درست استفاده کنید. | ||
واژه | ازدواج | ||
معادل ابجد | 22 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'ezdevāj | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (اِ دِ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | 'ezdevAj | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ازدواج | ||
پخش صوت |
جفت گرفتن،زن گرفتن،شوهر کردن،زناشوئي،پيوند کردن کلمه «ازدواج» در زبان فارسی به معنای پیوند رسمی دو نفر برای تشکیل خانواده است. در اینجا به برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود: نقطهگذاری: معمولاً کلمه «ازدواج» در جملات بهطور عادی نوشته میشود و نیازی به نقطهگذاری خاص ندارد، اما باید دقت کرد که در جمله به درستی و در جای مناسب استفاده شود. نوشتار صحیح: این کلمه باید بهصورت کامل و بدون تغییرات ناخواسته نوشته شود (یعنی به شکل «ازدواج» و نه «ازداج» یا شکلهای دیگر). صفات و افعال مرتبط: برای نوشتن جملات مرتبط با ازدواج، میتوان از صفات و افعال متناسب استفاده کرد. مثلاً: ترکیبات: این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات قرار بگیرد. مثلاً: استفاده در جملات: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «ازدواج» بهصورت صحیح و نگارشی درست استفاده کنید.
پيوند، تزويج، زناشويي، عروسي، مزاوجت، مواصلت، نكاح، وصلت
طلاق
marriage, matrimony, spousal, match, hymen
زواج
evlilik
mariage
hochzeit
casamiento
matrimonio
عروسی، نکاح، زناشویی، یگانگی، جشن عروسی، زفاف، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، پرده بکارت، سرود عروسی، دخترگی