شکوه
licenseمعنی کلمه شکوه
معنی واژه شکوه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اهميت، بزرگي، تجمل، جاه، جبروت، جلال، جلوه، حشمت، سرفرازي، شان، شوكت، عظمت، فر، فره، كبريا، مهابت، هيبت | ||
انگلیسی | glory, grandeur, pomp, complaint, effulgence, magnitude, resplendence, pomposity, plaint, refulgence, resplendency | ||
عربی | مجد، بهاء، تألق، شموخ، اعتزاز، كبرياء، فخار فخرة، هالة، عظم، فاخر، ابتهج، تهلل | ||
ترکی | görkem | ||
فرانسوی | gloire | ||
آلمانی | ruhm | ||
اسپانیایی | gloria | ||
ایتالیایی | gloria | ||
مرتبط | افتخار، عزت، فخر، ابهت، بزرگی، فرهی، طمطراق، شکایت، دادخواهی، درخشندگی، تابش، قدر، اندازه، مقدار، اهمیت، تلالو، اب و تاب، دبدبه، جلوه وشکوه، زاری، تظلم، ضجه، نور افشانی، تشعشع | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "شکوه" در زبان فارسی به معنای عظمت، بزرگی، و جلال است و در جملات و متون مختلف کاربردهای گستردهای دارد. در ادامه به برخی از نکات گرامری و نگارشی پیرامون این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "شکوه" در متون و نگارشهای خود بهره بگیرید. | ||
واژه | شکوه | ||
معادل ابجد | 331 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | še(o)kuh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹اشکوه› [قدیمی] | ||
مختصات | (شَ یا ش وِ) [ ع - شکوة ] (اِمص .) | ||
آواشناسی | Sekve | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی شکوه | ||
پخش صوت |
ترس و بيم، هراس و خوف، کلمه "شکوه" در زبان فارسی به معنای عظمت، بزرگی، و جلال است و در جملات و متون مختلف کاربردهای گستردهای دارد. در ادامه به برخی از نکات گرامری و نگارشی پیرامون این کلمه اشاره میکنم: نحوه استفاده: جمعسازی: صفت: قید: ترکیب: نگارش: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی و زیبایی از کلمه "شکوه" در متون و نگارشهای خود بهره بگیرید.
ترس ناشي از عظمت و جلال حريف و طرف مقابل
شان و شوکت و حشمت و بزرگي و جاه و جلال
اهميت، بزرگي، تجمل، جاه، جبروت، جلال، جلوه، حشمت، سرفرازي، شان، شوكت، عظمت، فر، فره، كبريا، مهابت، هيبت
glory, grandeur, pomp, complaint, effulgence, magnitude, resplendence, pomposity, plaint, refulgence, resplendency
مجد، بهاء، تألق، شموخ، اعتزاز، كبرياء، فخار فخرة، هالة، عظم، فاخر، ابتهج، تهلل
görkem
gloire
ruhm
gloria
gloria
افتخار، عزت، فخر، ابهت، بزرگی، فرهی، طمطراق، شکایت، دادخواهی، درخشندگی، تابش، قدر، اندازه، مقدار، اهمیت، تلالو، اب و تاب، دبدبه، جلوه وشکوه، زاری، تظلم، ضجه، نور افشانی، تشعشع