طلا
licenseمعنی کلمه طلا
معنی واژه طلا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ذهب، زخرف، زر، عسجد | ||
متضاد | سيم، فضه، نقره 1- شي كم ياب، شخص بسيارارزشمند 2- شراب، مي پخته | ||
انگلیسی | gold, golden, aurous | ||
عربی | الذهب، ذهب، لون ذهبي، عسجد، مال | ||
ترکی | altın | ||
فرانسوی | or | ||
آلمانی | gold | ||
اسپانیایی | oro | ||
ایتالیایی | oro | ||
مرتبط | پول، ثروت، سکه زر، رنگ زرد طلایی، طلایی، زرین، درخشنده، اعلاء، حاوی طلا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "طلا" از واژههای کلیدی در زبان فارسی است و به عنوان اسم یک مادهی گرانبها و فلزی مورد استفاده قرار میگیرد. برای استفاده صحیح از آن و همچنین رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "طلا" به درستی و به زیبایی در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | طلا | ||
معادل ابجد | 40 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | telā | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: طلاء] [قدیمی] | ||
مختصات | (طَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | talA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طلا | ||
پخش صوت |
تلا واژه اي پارسي است که آن را چون کلمه "طلا" از واژههای کلیدی در زبان فارسی است و به عنوان اسم یک مادهی گرانبها و فلزی مورد استفاده قرار میگیرد. برای استفاده صحیح از آن و همچنین رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر داشته باشید: املا: کلمه "طلا" باید با املای صحیح و بدون تغییر نوشته شود. نقطهگذاری: در جملاتی که کلمه "طلا" در آنها آمده است، باید به نکات نقاط، ویرگول و نقطه توجه کرد. مثلاً: حالتهای صرفی: این کلمه معمولاً به عنوان اسم معرفه یا نکره استفاده میشود. مثلاً: جمع و مفرد: واژه "طلا" معمولاً به صورت مفرد استفاده میشود. اما در برخی موارد میتواند به صورت جمع غیرقابل شمارش به کار برود: "طلاها" (اگر به انواع مختلف آن اشاره شود). استفاده در جملات: میتوان "طلا" را به عنوان جزء عطفی نیز در جملات به کار برد. مثلاً: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "طلا" به درستی و به زیبایی در نوشتار خود استفاده کنید.
تپيدن و تاس به طا ء معرب نويسند
(زير واژه ي طاس) پارسي است و آن را
به عربي ذهب خوانند طلا به معني زر سرخ
دراصل به تاي قرشت به سبب اختلاط عرب و
عجم به طاي مطبقه نوشته اند (سراج)
تازي است از طلا ء که طلي ممال آن است
در فرهنگ عربي به فارسي لاروس طلا ء و
طلي هيچ يک با آرش زر نيامده زر
- 1 نوزاد آهو - 2 هر چيز کوچک
- 3 بچه ي گاو و گوسفند - 4 تن جانور
- 1 هر چه آن را در مالند بر چيزي
اندود . - 2 دوايي رقيق که بر عضو مالند .
- 3 قطران . - 4 زر ذهب جمع : طلاجات
(غلط) . يا زر طلا (طلي) - 1 زرانداي
مذهب مطلا کننده . - 2 زر خالص که براي
اندود کردن و طلا کردن مس و چيزهاي ديگر
به کار رود . - 5 نوعي شراب غليظ که به
سياهي زند مي پخته . يا طلاي
دو بتي . اشرافيي که هر دو روي آن صورت
داشته باشد . يا طلاي سفيد . فلزيست سفيد
رنگ شبيه به نقره و سنگين ترين فلزيست که
در صنعت به کار مي رود . وزن مخصوص آن
64 , 21 و درجه گداز آن 1755 درجه سانتي
- گراد است . خواص چکشخواري تورق و
مفتول شدن را بوجه اعلي داراست پلاتين .
يا طلاي سياه . نفت .
زر، زر سرخ
1- ذهب، زخرف، زر، عسجد
سيم، فضه، نقره
1- شي كم ياب، شخص بسيارارزشمند
2- شراب، مي پخته
gold, golden, aurous
الذهب، ذهب، لون ذهبي، عسجد، مال
altın
or
gold
oro
oro
پول، ثروت، سکه زر، رنگ زرد طلایی، طلایی، زرین، درخشنده، اعلاء، حاوی طلا