طلسم
licenseمعنی کلمه طلسم
معنی واژه طلسم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-صفت افسون، تعويذ، جادو، سحر، نيرنگ 2- جادوشده، سحرشده، افسون شده | ||
انگلیسی | talisman, spell, fetish, mascot, charm, amulet, joss, incantation, juju, bewitchment, cantrip, Mumbo Jumbo, obeah, phylactery, the spell | ||
عربی | تعويذة، طلسم، تميمة، فال سعد | ||
ترکی | hece | ||
فرانسوی | le sortilège | ||
آلمانی | der zauber | ||
اسپانیایی | el hechizo | ||
ایتالیایی | l'incantesimo | ||
مرتبط | تعویذ، جادو، جادوگرانه، افسون، دوره، حمله، جذابیت، صنم، بت، چیز خوش یمن، نظر قربانی، فریبندگی، دلربایی، سحر، حرز، سنگ طلسم، بت چینی، افسون گری، افسون خوانی، فریفتگی، فریب، خرافات، ورد، سخنان نامفهوم، پیشانی بند وباز وبند | ||
واژه | طلسم | ||
معادل ابجد | 139 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | telesm | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: طَلَّسم، معرب، مٲخوذ از یونانی] | ||
مختصات | (طِ لِ) [ معر. ] (اِ.) | ||
آواشناسی | telesm | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طلسم | ||
پخش صوت |
آنچه خيالهاي موسوم بشکل عجيب در نظر مياورند و نيز
شکلي و صورتي عجيب که بر سر دفائن و خزائن تعبيه
کنند،قطعه کاغذي که جادوگران يافالبينان درروي آن
جدولهائي ميکشند ويا حروف و کلماتي مينويسند و
معتقدند که براي محافظت چيزي يا کسي يا دفع
بدي و آزار موثر است
1-صفت افسون، تعويذ، جادو، سحر، نيرنگ
2- جادوشده، سحرشده، افسون شده
talisman, spell, fetish, mascot, charm, amulet, joss, incantation, juju, bewitchment, cantrip, Mumbo Jumbo, obeah, phylactery, the spell
تعويذة، طلسم، تميمة، فال سعد
hece
le sortilège
der zauber
el hechizo
l'incantesimo
تعویذ، جادو، جادوگرانه، افسون، دوره، حمله، جذابیت، صنم، بت، چیز خوش یمن، نظر قربانی، فریبندگی، دلربایی، سحر، حرز، سنگ طلسم، بت چینی، افسون گری، افسون خوانی، فریفتگی، فریب، خرافات، ورد، سخنان نامفهوم، پیشانی بند وباز وبند