طناب انداختن
license
98
1667
100
معنی کلمه طناب انداختن
معنی واژه طناب انداختن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | bowstring, hang, strangle, rope | ||
عربی | bowstring | ||
مرتبط | چسبیدن به، اویختن، اویزان کردن، بدار اویختن، متکی شدن بر، خفه کردن، مختنق کردن، گلوی کسی را فشردن | ||
واژه | طناب انداختن | ||
معادل ابجد | 1168 | ||
تعداد حروف | 11 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی طناب انداختن | ||
پخش صوت |
- 1 دار کشيدن - 2 کمند انداختن
(مصدر) - 1 کمند انداختن گرد کسي يا
چيزي . - 2 خفه کردن با طناب و کمند .
bowstring, hang, strangle, rope
bowstring
چسبیدن به، اویختن، اویزان کردن، بدار اویختن، متکی شدن بر، خفه کردن، مختنق کردن، گلوی کسی را فشردن