ظرفیت
licenseمعنی کلمه ظرفیت
معنی واژه ظرفیت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- گنجايش، وسع، وسعت 2- گيرش | ||
انگلیسی | capacity, valence, valency, volume, span, acumen, gumption | ||
مرتبط | گنجایش، استعداد، مقام، صلاحیت، ظرفیت شیمیایی، ارزش، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی، بنیان، حجم، جلد، کتاب، درجه صدا، مجلد، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، اندازه، فراست، تیز هوشی، بینایی، تیز فهمی، عقل سلیم، ابتکار، ظرافت | ||
واژه | ظرفیت | ||
معادل ابجد | 1590 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | zarfiy[y]at | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] | ||
مختصات | (ظَ یَّ) (مص جع .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ظرفیت | ||
پخش صوت |
- 1 گنجايش وسع : اتومبيل با ظرفيت
... تن بار . - 2 آبگير . - 3 استعداد
قوه قابليت . - 4 ظرفيت يک اتم برابر با
عده الکترون هاي است که مي تواند (هنگام
ترکيب با عناصر ديگر) از دست بدهد و يا
مي تواند بگيرد و يا در ضمن واکنش شيميايي
با اتم ديگري شرکت کند . بديهي است ظرفيت
يک عنصر وقتي ظاهر مي شود که جسم به صورت
ترکيب در آيد بنابرين نمي توان براي يک
عنصري که وارد ترکيبات شيميايي نشده ظرفيت
بيان کرد مگر آن که بگوييم ظرفيت آن صفر
است مثلا ظرفيت اتم سديم و اتم کلر هر دو
صفر است و در کلر سديم کلر داراي
ظرفيت منفي ( - 1) و سديم داراي ظرفيت
مثبت ( 1) است . معمولا ظرفيت يک عنصر
را با ئيدرژن مي سنجند يعني ظرفيت يک
عنصر برابر عده اتمهاي ئيدرژني است که با
يک اتم آن عنصر ترکيب مي شوند . يا ظرفيت
الکتريکي . مقدار الکتريسيته ايست که بايد
به يک جسم داد تا به سطح آن از صفر بيک
ولت برسد . واحد آن فاراد است .
- 1 زهي گنج گنجا - 2 آبگير
- 3 بارگير - 4 آتاوي (استعداد)
1- گنجايش، وسع، وسعت
2- گيرش
capacity, valence, valency, volume, span, acumen, gumption
گنجایش، استعداد، مقام، صلاحیت، ظرفیت شیمیایی، ارزش، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی، بنیان، حجم، جلد، کتاب، درجه صدا، مجلد، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، اندازه، فراست، تیز هوشی، بینایی، تیز فهمی، عقل سلیم، ابتکار، ظرافت