ظریف
licenseمعنی کلمه ظریف
معنی واژه ظریف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- خوشگل، زيبا، قشنگ، لطيف، ملوس، ناز، نازك، نازنين 2- خوش طبع، شوخ، نكته دان، نكته سنج، نكته گير 3- باريك اندام، لاغراندام | ||
انگلیسی | elegant, fine, delicate, graceful, gentle, jocular, joky, chi-chi, chichi, minikin, precieux, subtile, witty | ||
مرتبط | زیبا، برازنده، شیک و مد، موزون، با سلیقه، خوب، ریز، عالی، نازک، نرم، حساس، لطیف، لاغر، نازک بین، باریک، دلپذیر، مطبوع، ملیح، فرخ، ملایم، مهربان، نجیب، ارام، شوخی امیز، فکاهی، با ارزش، خرد، کوچولو، دارای ظرافت زیاد، حیله گر، محیل، زیرک، عاقل، بذلهگو، لطیفهگو، لطیفهدار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ظریف" در زبان فارسی به معنای دقت، نرمی یا لطافت است و در متنهای مختلف میتواند به شیوههای متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه را بررسی میکنیم:
با رعایت این اصول میتوانید از کلمه "ظریف" به درستی و در موقعیتهای مناسب استفاده کنید. | ||
واژه | ظریف | ||
معادل ابجد | 1190 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | zarif | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (ظَ) [ ع . ] (ص .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ظریف | ||
پخش صوت |
خوش طبع، خوشروي، زيبا، بليغ، چابک، سبکروح، کلمه "ظریف" در زبان فارسی به معنای دقت، نرمی یا لطافت است و در متنهای مختلف میتواند به شیوههای متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه را بررسی میکنیم: نحوه نوشتار: تلفظ: کاربرد: مفرد و جمع: ترکیبها: با رعایت این اصول میتوانید از کلمه "ظریف" به درستی و در موقعیتهای مناسب استفاده کنید.
خوش جامه ، نکته سنج
1- خوشگل، زيبا، قشنگ، لطيف، ملوس، ناز، نازك، نازنين
2- خوش طبع، شوخ، نكته دان، نكته سنج، نكته گير
3- باريك اندام، لاغراندام
elegant, fine, delicate, graceful, gentle, jocular, joky, chi-chi, chichi, minikin, precieux, subtile, witty
زیبا، برازنده، شیک و مد، موزون، با سلیقه، خوب، ریز، عالی، نازک، نرم، حساس، لطیف، لاغر، نازک بین، باریک، دلپذیر، مطبوع، ملیح، فرخ، ملایم، مهربان، نجیب، ارام، شوخی امیز، فکاهی، با ارزش، خرد، کوچولو، دارای ظرافت زیاد، حیله گر، محیل، زیرک، عاقل، بذلهگو، لطیفهگو، لطیفهدار