جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'ārez
cheeks  |

عارض

معنی: ‎ - 1 رخ رخساره ‎ - 2 پهني گردن
‎ - 3 لشکر شمار سالار سپاه ‎ - 4 ابر
سايه دار ابر بارنده ‎ - 5 ديواره
ديواره و آسمانه ي کجاوه ‎ - 6 پرده ‎ - 7 کوه
‎ - 8 نالشگر داد خواه ‎ - 9 تاوريده
زبانزد فرزاني فتاده ‎ - 10 پيشامد
‎ - 1 عرض کننده . ‎ - 2 عرض دهنده لشکر
سالار سپاه . ‎ - 3 تظلم کننده شکايت
کننده شاکي متظلم جمع عارضين .
‎ - 4 (اسم) آن چه براي شخص پيش
آيد حادثه اتفاق عارضه .
‎ - 5 صفحه صورت رخساره . ‎ - 6 صورت چهره
‎ - 7 ابر که سايه افکند. ‎ - 8 محمول خارج از
ذات چيزي را عارض بر آن گويند و آن اعم از
عرض است زيرا شامل صورت هم ميشود و صورت
جوهر است زيرا عارض بر هيولي مي شود .
يا عارض وجود . آن چه در ظرف وجود عارض
شود که وجود معروض را مدخليت در عروض
عارض باشد . يا عارض ماهيت . آن چه
منشا عروض ذات باشد و يا ماهيت باشد
مانند عروض وجود بر ماهيت . ‎ - 9 کشف نور
ايمان و فتح ابواب عرفان و رفع حجب
از جمال حقيقت و عيان و هر چه در فتح
و فتوح باشد .
... ادامه
489 | 0
مترادف: 1- چهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روي، سيما، صورت، گونه 2- اتفاق، حادثه 3- دادخواه، شاكي، شكواگر، متظلم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [عربی]
مختصات: (رِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: 'Arez
منبع: فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد: 1071
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
cheeks | complainant , plaintiff , disaster
ترکی
ara sıra
فرانسوی
occasionnel
آلمانی
gelegentlich
اسپانیایی
ocasional
ایتالیایی
occasionale
عربی
الخدين
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «عارض» در زبان فارسی به معنای چیزی است که به صورت متضاد یا اضافی بر چیزی دیگر عارض می‌شود. از نظر قواعد نگارشی و دستور زبان، توجه به نکات زیر درباره این کلمه ضروری است:

  1. نحوه‌ی نوشتار: کلمه «عارض» مانند سایر کلمات فارسی باید به درستی نوشته شود و از قافیه‌ی عربی «عَارِض» نیز به طور صحیح استفاده گردد.

  2. جنس و جمع: «عارض» اسم مذکر است و جمع آن «عارض‌ها» یا «عارضین» است. در متون علمی و ادبی از هر دو شکل می‌توان استفاده کرد، اما «عارض‌ها» رایج‌تر است.

  3. کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در متن‌های علمی، فلسفی یا ادبی به کار می‌رود. برای مثال:

    • «عارض‌های جسمی و روحی انسان تأثیرات متفاوتی بر رفتار او دارند.»
  4. استفاده در اصطلاحات: در برخی اصطلاحات و ترکیب‌ها مانند «عارض ذهنی» یا «عارض خارجی» به کار می‌رود که به ظهور یک ویژگی، مشکل یا حالتی اشاره دارد که به طور غیرمستقیم بر چیزی تأثیر می‌گذارد.

  5. نکات نگارشی: در زمان نوشتن جملاتی که از «عارض» استفاده می‌شود، رعایت قواعد نگارشی مانند استفاده از ویرگول‌ها، نقطه‌گذاری و ساختار جمله‌ای صحیح اهمیت دارد.

با رعایت این نکات، می‌توان از کلمه «عارض» به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در طول معاینه پزشک، او متوجه شد که عارضه‌ای در کبد بیمار وجود دارد.
  2. این عارض به علت تغییرات آب و هوایی در محیط زیست ایجاد شده است.
  3. او برای درمان عارضه‌اش به پزشک متخصص مراجعه کرد و راهکارهای مختلفی را بررسی کرد.

واژگان مرتبط: شاکی، مدعی، خواهان

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری