عدس

معنی کلمه عدس

معنی واژه عدس

معنی‎ - 1 پيشياري ‎ - 2 سپردن ‎ - 3 کوشيدن
‎ - 4 لگد کردن
ونوک وينوک ميشوک ميچوک دانجه
دانج مچک مژو مرجمک بلس بلسن
نرسک بنو سرخ از گياهان
(اسم) گياهي است از تيره پروانه واران
که يک ساله است و دندانه هايش يکي از مواد
عالي غذايي انسان است . برگهاي اين گياه
داراي ‎ 10 تا ‎ 14 برگچه دراز کرکدار مي باشد
گلهايش سفيد و داراي لکه هاي بنفش است .
ميوه اش حاوي دو دانه و نيامک است . ساقه
و برگهاي عدس به مصرف علوفه حيوانات
مي رسد . عدس در اراضي آهکي خوب مي رويد
ولي در اراضي رستي عمل نمي آيد . موقع
درو عدس وقتيست که ميوه هاي پايين بوته
آن شروع به قهوه اي شدن کنند . دانه هاي
عدس محدبالطرفين مي باشند بلس مرجمک .
يا عدس آبي . گياهي است از رده تک لپه ييها
که داراي برگهاو ريشه و گلهاي کوچک است
و در آبهاي راکد مي رويد و سطح آب ها را
از يک ورقه سبز نازک مي پوشاند . يا عدس
پلو . پلوي که در آن عدس داخل کنند .
عدس تلخه . يا عدس تلخه . گياهي است از
تيره سبزي آساها که گياهي علفي و داراي
برگهاب متناوب و مرکب شانه يي است .
در حدود ‎ 50 گونه از اين گياه شناخته
شده که همه در نواحي گرم و معتدل
مي باشند . اين گياه پايا و داراي ريشه اي
طويلي است و ساقه اي بر افراشته دارد
که بانشعابات زياد منقسم شده است .
گلهايش سرخ يا صورتي است که داراي آرايش
سنبله مخروطي شکل مي باشند عدس تلخ
عدس مر . يا عدس مر . عدس تلخه .
انگلیسیlentil
عربیعدس، نبات العدس
ترکیmercimek
فرانسویlentilles
آلمانیlinsen
اسپانیاییlentejas
ایتالیاییlenticchie