عدم
licenseمعنی کلمه عدم
معنی واژه عدم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | زوال، فقدان، فنا، لاوجود، ليس، نيستي | ||
متضاد | وجود | ||
انگلیسی | lack, absence, loss, deficiency, shortage, naught, inexistence, nullity, inexistency, nihility, nonentity, want, non-availability, nought, un-, failure | ||
عربی | نقص، قلة، فقدان، عوز، فقر، احتياج، عدم وجود، معوز، احتاج | ||
ترکی | yokluk | ||
فرانسوی | absence | ||
آلمانی | abwesenheit | ||
اسپانیایی | ausencia | ||
ایتالیایی | assenza | ||
مرتبط | فقدان، نبودن، کسری، احتیاج، غیاب، غیبت، حالت غیاب، خسارت، ضرر، زیان، اتلاف، کمبود، نقص، کاستی، کسر، عیب، هیچ، صفر، نیستی، نا بودی، فنا، معدومی، اتکاء ذاتی، بطلان، پوچی، بی اعتباری، هیچی، چیز غیر موجود، چیز وهمی و خیالی، نیاز، خواست، نداری، حاجت، غیر، لا، نا، نه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عدم" در زبان فارسی به معنای "نبود" یا "غیاب" است و بهطور کلی به مفاهیم منفی و نقص اشاره دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با کلمه "عدم" اشاره میکنم:
در نهایت، بهکارگیری درست کلمه "عدم" در جملات میتواند به ترسیم مفاهیم دقیقتر و واضحتر کمک کند. | ||
واژه | عدم | ||
معادل ابجد | 114 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'adam | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (عَ دَ) [ ع . ] (اِمص .) | ||
آواشناسی | 'adam | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عدم | ||
پخش صوت |
نيستي، مرگ، فقدان کلمه "عدم" در زبان فارسی به معنای "نبود" یا "غیاب" است و بهطور کلی به مفاهیم منفی و نقص اشاره دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با کلمه "عدم" اشاره میکنم: استفاده در جمله: "عدم" معمولاً بهعنوان یک اسم بهکار میرود و میتواند در جملات بهعنوان فاعل، مفعول یا مکمل بهکار گرفته شود. بهعنوان مثال: مفاهیم مرتبط: "عدم" معمولاً به همراه دیگر واژهها برای اشاره به نوعی نقص یا عدم وجود بهکار میرود. بهعنوان مثال: قواعد صرف و نحوی: "عدم" یک اسم غیرقابل شمارش است و بههمین دلیل معمولاً با صفتها و قیدهای انحصاری بهکار میرود. مثلاً: نکات نگارشی: در نهایت، بهکارگیری درست کلمه "عدم" در جملات میتواند به ترسیم مفاهیم دقیقتر و واضحتر کمک کند.
زوال، فقدان، فنا، لاوجود، ليس، نيستي
وجود
lack, absence, loss, deficiency, shortage, naught, inexistence, nullity, inexistency, nihility, nonentity, want, non-availability, nought, un-, failure
نقص، قلة، فقدان، عوز، فقر، احتياج، عدم وجود، معوز، احتاج
yokluk
absence
abwesenheit
ausencia
assenza
فقدان، نبودن، کسری، احتیاج، غیاب، غیبت، حالت غیاب، خسارت، ضرر، زیان، اتلاف، کمبود، نقص، کاستی، کسر، عیب، هیچ، صفر، نیستی، نا بودی، فنا، معدومی، اتکاء ذاتی، بطلان، پوچی، بی اعتباری، هیچی، چیز غیر موجود، چیز وهمی و خیالی، نیاز، خواست، نداری، حاجت، غیر، لا، نا، نه