عروسی
licenseمعنی کلمه عروسی
معنی واژه عروسی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ازدواج، بيوگاني، زفاف، زناشويي، مزاوجت، مناكحت، مواصلت، نكاح، وصلت | ||
متضاد | عزا، طلاق | ||
انگلیسی | wedding,marriage,nuptial,nuptials,spousal,espousal,matrimony,hymen,wedlock | ||
عربی | قِرَان | ||
ترکی | düğün | ||
فرانسوی | mariage | ||
آلمانی | hochzeit | ||
اسپانیایی | boda | ||
ایتالیایی | nozze | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عروسی" در زبان فارسی دارای چند کاربرد و نکته نگارشی است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات مربوط به این کلمه میپردازیم:
با توجه به این نکات، میتوان این کلمه را به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | عروسی | ||
معادل ابجد | 346 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'arusi | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (عَ) [ ع - فا. ] (حامص .) | ||
آواشناسی | 'arusi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عروسی | ||
پخش صوت |
اروسي جشن زناشويي دامادي زني کلمه "عروسی" در زبان فارسی دارای چند کاربرد و نکته نگارشی است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات مربوط به این کلمه میپردازیم: نحوه کاربرد: "عروسی" به معنای مراسم ازدواج است. همچنین میتواند به معنای عروس نیز استفاده شود. در جملهسازی، به عنوان اسم و یا صفت میتواند به کار برود. تلفظ: این کلمه به صورت "عُروسی" تلفظ میشود، و در این حالت به دو بخش "عرو" و "سی" تقسیم میشود. جمعبندی: جمع "عروسی" به "عروسيها" تبدیل میشود. برای اشاره به چند مراسم عروسی، میتوان از جمله "عروسیها در این فصل بسیار شلوغ بود" استفاده کرد. اضافه: در حالت اضافه، به صورت "عروسیِ فلانی" نیز میتوان از این کلمه استفاده کرد. به عنوان مثال: "عروسیِ دوست من در تابستان برگزار میشود." نکات نگارشی: با توجه به این نکات، میتوان این کلمه را به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
ويوتکان بيو سور پيوگاني
- 1 همسري دختر يا زني با مردي
بيوگاني . - 2 جشني که به هنگام ازدواج
بر پا کنند . يا عروسي قريش . مجلس
تعزيه اي زنانه که هنوز مراسم آن
در ميان زنان تهران و برخي از شهرستان ها
متداول است و در آن عروسي دختري از قبيله
قريش و عروسي فاطمه دختر رسول ص را
تجسم دهند .
ازدواج، بيوگاني، زفاف، زناشويي، مزاوجت، مناكحت، مواصلت، نكاح، وصلت
عزا، طلاق
wedding,marriage,nuptial,nuptials,spousal,espousal,matrimony,hymen,wedlock
قِرَان
düğün
mariage
hochzeit
boda
nozze