عصبی
licenseمعنی کلمه عصبی
معنی واژه عصبی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آتشي مزاج، تند، تندخو، خشم آلود، خشمگين، عصباني، قهرآلود | ||
متضاد | آرام، سليم | ||
انگلیسی | nervous, neural, neurotic, overwrought | ||
عربی | عصبي، قلق، متوتر، عصبي المزاج، منفعل، متململ، مهتاج | ||
ترکی | gergin | ||
فرانسوی | nerveux | ||
آلمانی | nervös | ||
اسپانیایی | nervioso | ||
ایتالیایی | nervoso | ||
مرتبط | عصبانی، متشنج، دست پاچه، عصبی مربوط به اعصاب، وابسته بعصب، وابسته به سلسله اعصاب، دچار اختلال عصبی، نژند، کاربرده، تهیه شده از روی مهارت، عصب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عصبی" در زبان فارسی به صورت زیر به کار میرود و قواعد نگارشی و استعمال آن شامل موارد زیر است:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "عصبی" به درستی و بهطور مؤثر استفاده کنید. | ||
واژه | عصبی | ||
معادل ابجد | 172 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'asabi | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به عصب) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | (عَ صَ)(ص نسب .) | ||
آواشناسی | 'asabi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عصبی | ||
پخش صوت |
کسي که تعصب بخرج دهد و از کسي يا چيزي حمايت کند، کلمه "عصبی" در زبان فارسی به صورت زیر به کار میرود و قواعد نگارشی و استعمال آن شامل موارد زیر است: قواعد نوشتاری: معنی: نحوه استفاده: تلفظ: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "عصبی" به درستی و بهطور مؤثر استفاده کنید.
عصباني
آتشي مزاج، تند، تندخو، خشم آلود، خشمگين، عصباني، قهرآلود
آرام، سليم
nervous, neural, neurotic, overwrought
عصبي، قلق، متوتر، عصبي المزاج، منفعل، متململ، مهتاج
gergin
nerveux
nervös
nervioso
nervoso
عصبانی، متشنج، دست پاچه، عصبی مربوط به اعصاب، وابسته بعصب، وابسته به سلسله اعصاب، دچار اختلال عصبی، نژند، کاربرده، تهیه شده از روی مهارت، عصب