عقد
licenseمعنی کلمه عقد
معنی واژه عقد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- گردن بند، گلوبند 2- بند | ||
انگلیسی | contract, concluding, wedding, agreement, knot, necklace, string, treaty, the contract | ||
عربی | عقد، تقلص، خطبة، انكمش، خطب، ضيق، قصر، التقط، عدى، قلص، انقبض، تعاقد، اتفاقية، تعهد، كلمة مرخمة، مرخم | ||
ترکی | sözleşme | ||
فرانسوی | contracter | ||
آلمانی | vertrag | ||
اسپانیایی | contrato | ||
ایتالیایی | contrarre | ||
مرتبط | قرارداد، پیمان، مقاطعه، کنترات، موافقت، عروسی، توافق، معاهده، گره، مشکل، غده، عقده، منگوله، طوق، رشته، ریسمان، نخ، سیم، سلسله، عهد، عهد نامه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عقد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و از لحاظ نگارشی و قواعد زبان فارسی نکات زیر قابل توجه است:
با رعایت این نکات میتوان به خوبی از کلمه "عقد" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | عقد | ||
معادل ابجد | 174 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'oqad | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (عَ قْ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'aqd | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عقد | ||
پخش صوت |
محکم کردن عهد و پيمان، پيمان موکد، کلمه "عقد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و از لحاظ نگارشی و قواعد زبان فارسی نکات زیر قابل توجه است: معنی کلمه: "عقد" به معنای پیمان یا توافقی است که بین دو یا چند طرف منعقد میشود. همچنین به معنای مراسم ازدواج نیز استفاده میشود. جمع کلمه: جمع "عقد" در زبان فارسی به صورت "عقود" است. استفاده در جملات: نقشهای گرامری: "عقد" میتواند به عنوان نام (اسم) در جملات استفاده شود و به واسطه ویژگیهای زبان فارسی، میتواند مضاف و مضافالیه نیز باشد. مانند: «عقد نکاح» یا «عقدی که بین دو طرف منعقد شد». نکات نگارشی: با رعایت این نکات میتوان به خوبی از کلمه "عقد" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کرد.
عقد بمعني عهد، پناه بردن به کسي
1- گردن بند، گلوبند
2- بند
contract, concluding, wedding, agreement, knot, necklace, string, treaty, the contract
عقد، تقلص، خطبة، انكمش، خطب، ضيق، قصر، التقط، عدى، قلص، انقبض، تعاقد، اتفاقية، تعهد، كلمة مرخمة، مرخم
sözleşme
contracter
vertrag
contrato
contrarre
قرارداد، پیمان، مقاطعه، کنترات، موافقت، عروسی، توافق، معاهده، گره، مشکل، غده، عقده، منگوله، طوق، رشته، ریسمان، نخ، سیم، سلسله، عهد، عهد نامه