عمق
licenseمعنی کلمه عمق
معنی واژه عمق
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(اسم) [عربی، جمع: اعماق]
مختصات:
(عُ مْ) [ ع . ] (اِمص .)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
'omq
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
210
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
depth | profundity , profoundness
ترکی
derinlik
فرانسوی
profondeur
آلمانی
tiefe
اسپانیایی
profundidad
ایتالیایی
profondità
عربی
عمق | أعماق , جوف , قعر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "عمق" در زبان فارسی به معنای عمق و صمیمیت به کار میرود و در ساختارهای مختلفی میتواند استفاده شود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
-
استفاده از "عمق" به عنوان اسم:
- "عمق" معمولاً به عنوان اسم و برای اشاره به فاصلهی بین سطح و پایینترین نقطه یک جسم یا فضا به کار میرود.
- مثال: "عمق دریا در این منطقه زیاد است."
-
ترکیبات و عبارات:
- "عمق" میتواند در ترکیب با سایر واژهها قرار گیرد.
- مثال: "عمق آب"، "عمق فکر"، "عمق صمیمیت".
-
قواعد زبانی:
- "عمق" یک اسم غیر شمارشی است و نمیتوان آن را مستقیماً شمارش کرد. به همین دلیل از عبارات و واژههایی مانند "زیاد" یا "کم" برای اشاره به آن استفاده میشود.
- مثال: "این دریا عمق زیادی دارد."
-
نقطهگذاری:
- هنگام استفاده از "عمق" در جمله، باید به قواعد نقطهگذاری توجه کرد و در صورت لزوم از ویرگول یا نقطه به درستی استفاده شود.
- مثال: "عمق دریا به ۲۰۰ متر میرسد، اما در برخی نواحی کمتر است."
- استفاده در متون ادبی:
- "عمق" میتواند به عنوان نماد یا استعاره در متون ادبی به کار رود.
- مثال: "او در عمق اندیشههایش غرق شده بود."
با رعایت این نکات میتوان از "عمق" به صورت درست و مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- عمق دریاها هنوز هم یکی از معماهای بزرگ علم محسوب میشود.
- او با دقت به عمق احساساتش نگاهی انداخت و تصمیم گرفت که برای تغییر آنها تلاش کند.
- در هنگام غواصی، احساس کردم که عمق آب به آرامی مرا به دنیایی جدید منتقل میکند.