عوض
licenseمعنی کلمه عوض
معنی واژه عوض
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بدل، بديل 2- الش، تبديل، تعويض، جايگزين، جانشين، دگش، مبدل 3- جبران، جاي 4- پاداش، جزا، مزد | ||
انگلیسی | change, exchange, substitute, compensation, shift, quid pro quo, recompense, reward, reparation, succedaneum, surrogate, stand-in, instead | ||
عربی | تغيير، تغير، تبديل، تقلب، صرافة، تنويع، سوق ألاوراق المالية، فائض القيمة المستحقة، قطع النقد الصغيرة، غيار من الملابس، تبدل، غير، تبادل، بدل، استبدل، قلب، نوع، إنتقل من، وجه، قرع الأجراس، غير موقفه، صرف ورقة نقدية، يتغير | ||
ترکی | değiştirmek | ||
فرانسوی | changement | ||
آلمانی | ändern | ||
اسپانیایی | cambiar | ||
ایتالیایی | modifica | ||
مرتبط | تغییر، تحول، دگرگونی، مبادله، پول خرد، تبادل، بورس، تعویض، معاوضه، جانشین، غرامت، تلافی، تاوان، انتقال، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، در عوض، خسارت، رفع خسارت، غرامت پرداختن، جایزه، اجر، انعام، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی، دوا، دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود، قائم مقام، قرب و منزلت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عوض" در زبان فارسی به معنای "تعویض" یا "جایگزینی" است و میتوان آن را به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار داد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "عوض" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | عوض | ||
معادل ابجد | 876 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'avaz | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: عِوض، جمع: اَعواض] | ||
مختصات | (ع یا عَ وَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'avaz | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عوض | ||
پخش صوت |
آنچه بجاي ديگري آيد، بدل، جانشين کلمه "عوض" در زبان فارسی به معنای "تعویض" یا "جایگزینی" است و میتوان آن را به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار داد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: مفاهیم و معانی: استفاده در جملات: نحوه نوشتن: صرف و نحو: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "عوض" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
1- بدل، بديل
2- الش، تبديل، تعويض، جايگزين، جانشين، دگش، مبدل
3- جبران، جاي
4- پاداش، جزا، مزد
change, exchange, substitute, compensation, shift, quid pro quo, recompense, reward, reparation, succedaneum, surrogate, stand-in, instead
تغيير، تغير، تبديل، تقلب، صرافة، تنويع، سوق ألاوراق المالية، فائض القيمة المستحقة، قطع النقد الصغيرة، غيار من الملابس، تبدل، غير، تبادل، بدل، استبدل، قلب، نوع، إنتقل من، وجه، قرع الأجراس، غير موقفه، صرف ورقة نقدية، يتغير
değiştirmek
changement
ändern
cambiar
modifica
تغییر، تحول، دگرگونی، مبادله، پول خرد، تبادل، بورس، تعویض، معاوضه، جانشین، غرامت، تلافی، تاوان، انتقال، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت، در عوض، خسارت، رفع خسارت، غرامت پرداختن، جایزه، اجر، انعام، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی، دوا، دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود، قائم مقام، قرب و منزلت