عوض کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه عوض کردن
معنی واژه عوض کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | change, remodel, replace, swap, exchange, alter, vary | ||
عربی | تغيير، تغير، تبديل، تقلب، صرافة، تنويع، سوق ألاوراق المالية، فائض القيمة المستحقة، قطع النقد الصغيرة، غيار من الملابس، تبدل، غير، تبادل، بدل، استبدل، قلب، نوع، إنتقل من، وجه، قرع الأجراس، غير موقفه، صرف ورقة نقدية، يتغير | ||
مرتبط | تغییر دادن، عوض شدن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تعویض کردن، تغییر وضع دادن، تعمیر کردن، جایگزین کردن، چیزی را تعویض کردن، جابجا کردن، مبادله کردن، بیرون کردن، جانشین کردن، تسعیر یافتن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، بی ثبات کردن، متنوع ساختن | ||
واژه | عوض کردن | ||
معادل ابجد | 1150 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عوض کردن | ||
پخش صوت |
ورتنيدن
change, remodel, replace, swap, exchange, alter, vary
تغيير، تغير، تبديل، تقلب، صرافة، تنويع، سوق ألاوراق المالية، فائض القيمة المستحقة، قطع النقد الصغيرة، غيار من الملابس، تبدل، غير، تبادل، بدل، استبدل، قلب، نوع، إنتقل من، وجه، قرع الأجراس، غير موقفه، صرف ورقة نقدية، يتغير
تغییر دادن، عوض شدن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تعویض کردن، تغییر وضع دادن، تعمیر کردن، جایگزین کردن، چیزی را تعویض کردن، جابجا کردن، مبادله کردن، بیرون کردن، جانشین کردن، تسعیر یافتن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، بی ثبات کردن، متنوع ساختن