عیار
licenseمعنی کلمه عیار
معنی واژه عیار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تردست، تندرو، جلد، چابك، چالاك 2- جوانمرد، شواليه، فتا، فتي 3- حرامي، دزد، راهزن، رهزن، سارق، شبرو، طرار، غارتگر، گردنه بند 4- تبهكار، مفسد 5- محيل، مكار | ||
انگلیسی | cutie, carat, shifter, assay, karat, alloy, rover, dodger, proof, trickster, cunning, artful, crafty, downy, shifty, deal | ||
عربی | كتي | ||
ترکی | tatlı | ||
فرانسوی | la mignonne | ||
آلمانی | süße | ||
اسپانیایی | chica | ||
ایتالیایی | carino | ||
مرتبط | قیراط، واحد وزن جواهرات، تعویض کننده، ازمایش، کوشش، امتحان، عیارگری، بار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها، ولگرد خانه بدوش، دزد دریایی، طفره زن، طفره رو، دور سرگردان، جاخالی کن، اثبات، مدرک، دلیل، گواه، برهان، شیاد، حقه باز، نیرنگ باز، گول زن، بامبول زن، حیله گر، مکار، زیرک، ماهر، موذی، استادانه، صنعتی، مصنوعی، فریبنده، بامهارت، پرزدار، کرک دار، ملایم، نرم، مانند پر ریز، بی ثبات، دست و پادار، زرنگ، با ابتکار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عیار" در زبان فارسی دارای معانی متعددی است و بسته به سیاق و زمینه استفاده ممکن است به شکلهای مختلفی به کار رود. در اینجا به قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه پرداخته میشود: 1. تعریف:عیار به معنای مشخصه، معیار یا سنجش کیفیت چیزی است. در برخی متون، به ویژه در زمینههای اقتصادی و شغلی، به کار میرود. همچنین در تاریخ طلا و نقره، به درصد خلوص فلزات نیز اشاره دارد. 2. نحوه نوشتن:
3. جملات نمونه:
4. قواعد نگارشی:
5. نکات:
6. موارد مشابه:
به طور کلی، استفاده صحیح و بهجا از کلمه "عیار" و رعایت قواعد نگارشی کمک میکند تا متن شما از انسجام و دقت بیشتری برخوردار باشد. | ||
واژه | عیار | ||
معادل ابجد | 281 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'ayyār | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (عَ یّ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | 'ayAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عیار | ||
پخش صوت |
اندازه نمودن پيمانه را و يکديگر اندازه کردن هر دو را کلمه "عیار" در زبان فارسی دارای معانی متعددی است و بسته به سیاق و زمینه استفاده ممکن است به شکلهای مختلفی به کار رود. در اینجا به قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه پرداخته میشود: عیار به معنای مشخصه، معیار یا سنجش کیفیت چیزی است. در برخی متون، به ویژه در زمینههای اقتصادی و شغلی، به کار میرود. همچنین در تاریخ طلا و نقره، به درصد خلوص فلزات نیز اشاره دارد. به طور کلی، استفاده صحیح و بهجا از کلمه "عیار" و رعایت قواعد نگارشی کمک میکند تا متن شما از انسجام و دقت بیشتری برخوردار باشد.
و ديدن کمي و بيشي آنها را
دوره گرد، ولگرد
1- تردست، تندرو، جلد، چابك، چالاك
2- جوانمرد، شواليه، فتا، فتي
3- حرامي، دزد، راهزن، رهزن، سارق، شبرو، طرار، غارتگر، گردنه بند
4- تبهكار، مفسد
5- محيل، مكار
cutie, carat, shifter, assay, karat, alloy, rover, dodger, proof, trickster, cunning, artful, crafty, downy, shifty, deal
كتي
tatlı
la mignonne
süße
chica
carino
قیراط، واحد وزن جواهرات، تعویض کننده، ازمایش، کوشش، امتحان، عیارگری، بار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها، ولگرد خانه بدوش، دزد دریایی، طفره زن، طفره رو، دور سرگردان، جاخالی کن، اثبات، مدرک، دلیل، گواه، برهان، شیاد، حقه باز، نیرنگ باز، گول زن، بامبول زن، حیله گر، مکار، زیرک، ماهر، موذی، استادانه، صنعتی، مصنوعی، فریبنده، بامهارت، پرزدار، کرک دار، ملایم، نرم، مانند پر ریز، بی ثبات، دست و پادار، زرنگ، با ابتکار1. تعریف:
2. نحوه نوشتن:
3. جملات نمونه:
4. قواعد نگارشی:
5. نکات:
6. موارد مشابه: