غلیظ
licenseمعنی کلمه غلیظ
معنی واژه غلیظ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انبوه، پرمايه، تند، چگال، متراكم 2- درشت خو، سنگدل | ||
متضاد | رقيق | ||
انگلیسی | thick, dense, grandiloquent, rude, bombastic, coarse, compact, inspissated | ||
عربی | سميك، كثيف، غليظ، كث، غبي، الغليظ، الجزء الأكثف، في قطع سميكة | ||
ترکی | kalın | ||
فرانسوی | épais | ||
آلمانی | dick | ||
اسپانیایی | grueso | ||
ایتالیایی | spesso | ||
مرتبط | ضخیم، کلفت، ستبر، سفت، متراکم، محکم، گزاف گوی، قلنبه نویس، غلنبه، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، گزاف، مطنطن، قلنبه، درشت، زبر، زمخت، ناهنجار، جمع و جور، بهم پیوسته | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "غلیظ" به معنای چگال، سنگین و یا غلظت دار است و در زبان فارسی قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات نگارشی و گرامری مربوط به این کلمه اشاره میشود:
استفاده صحیح و به جا از کلمه "غلیظ" میتواند تأثیر خوبی بر کیفیت نگارش شما داشته باشد. | ||
واژه | غلیظ | ||
معادل ابجد | 1940 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | qaliz | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی، جمع: غِلاظ] | ||
مختصات | (غَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | qaliz | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غلیظ | ||
پخش صوت |
گنده و سطبر کلمه "غلیظ" به معنای چگال، سنگین و یا غلظت دار است و در زبان فارسی قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات نگارشی و گرامری مربوط به این کلمه اشاره میشود: نحوه نوشتن: کلمه "غلیظ" به همین شکل و با املای صحیح نوشته میشود. توجه کنید که "غ" و "ی" به صورت صحیح نوشته شوند. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت "غَلِیظ" است، که در آن "غ" صدای خاص خود را دارد و "ی" به صورت کوتاه تلفظ میشود. نوع کلمه: "غلیظ" یک صفت است و معمولاً برای توصیف مایعات (مثل شیره، عسل، و...) یا مواد (مثل رنگ و ...) به کار میرود. قید: میتوان این کلمه را با قیدهایی مثل "بسیار" یا "کمی" ترکیب کرد: "بسیار غلیظ" یا "کمی غلیظ". جمع: صفت "غلیظ" معمولاً به صورت مفرد استفاده میشود. اما برای جمعبندی، میتوان به کلماتی مثل "مواد غلیظ" اشاره کرد. استفاده صحیح و به جا از کلمه "غلیظ" میتواند تأثیر خوبی بر کیفیت نگارش شما داشته باشد.
1- انبوه، پرمايه، تند، چگال، متراكم
2- درشت خو، سنگدل
رقيق
thick, dense, grandiloquent, rude, bombastic, coarse, compact, inspissated
سميك، كثيف، غليظ، كث، غبي، الغليظ، الجزء الأكثف، في قطع سميكة
kalın
épais
dick
grueso
spesso
ضخیم، کلفت، ستبر، سفت، متراکم، محکم، گزاف گوی، قلنبه نویس، غلنبه، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، گزاف، مطنطن، قلنبه، درشت، زبر، زمخت، ناهنجار، جمع و جور، بهم پیوسته