فرو گذاشتن
license
98
1667
100
معنی کلمه فرو گذاشتن
معنی واژه فرو گذاشتن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | put | ||
عربی | وضع، فرض، اقترح، صاغ، عين، قذف الكرة، كرس نفسه لعمل أو غاية، رمية، ضربة غولف | ||
واژه | فرو گذاشتن | ||
معادل ابجد | 1757 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فرو گذاشتن | ||
پخش صوت |
- 1 مضايقه کردن کوتاهي کردن - 2 مهمل
گذاشتن اهمال کردن - 3 ضايع کردن
- 4 صرف نظر کردن گذشت کردن
- 5 ترک کردن - 6 رخصت دادن اجازه دادن
- 7 آزاد کردن .
put
وضع، فرض، اقترح، صاغ، عين، قذف الكرة، كرس نفسه لعمل أو غاية، رمية، ضربة غولف