جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
کلمه "فرو نگریستن" در زبان فارسی به معنای "از نزدیک و با دقت به چیزی نگاه کردن" است. این واژه به لحاظ نگارشی و دستوری قواعد خاصی دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
قواعد نگارشی کلمه "فرو نگریستن":
فعل مرکب: "فرو نگریستن" یک فعل مرکب است که از دو بخش "فرو" و "نگریستن" تشکیل شده است. "فرو" به معنای "پایین" یا "درون" و "نگریستن" معنی نگاه کردن دارد.
نحو: این فعل میتواند به عنوان فعل اصلی در جملات استفاده شود و میتواند مفعول داشته باشد. به عنوان مثال: "او به چهرهاش فرو نگریست."
صرف: این فعل میتواند صرف شود و به صورتهای مختلف (ماضی، مضارع، امری و ...) به کار رود. به عنوان مثال:
ماضی: "فرو نگریسته بود"
مضارع: "فرو نگریست"
امری: "فرو نگریز!"
نکات کاربردی:
در نوشتار رسمی و ادبی، امکان دارد این واژه در متون فلسفی یا ادبی به کار رود.
از لحاظ املایی، "فرو" و "نگریستن" باید همانند نوشته شوند و بین آنها فاصله وجود داشته باشد.
معانی و استحکام: "فرو نگریستن" ممکن است به معانی عمیقتری در متنهای ادبی و فلسفی اشاره کند و به همین دلیل باید در سیاق مناسب به کار رود.
توجه به این نکات کمک میکند که از این واژه به درستی در جملات فارسی استفاده شود.
مثال برای واژه
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وقتی به آسمان شب فرو نگریستم، ستارههای درخشان مرا به خوابهای دوردست بردند.
در میان افکار پریشانم، لحظهای توقف کرده و به درون خود فرو نگریستم تا پاسخ سوالاتم را بیابم.
او با دقت و تمرکز به تابلو نقاشی فرو نگریست و جزئیات ریز آن را مورد بررسی قرار داد.
- 1 بپايين نگاه کردن - 2 همت دون داشتن . (مصدر) - 1 بپايين نگاه کردن - 2 همت دون داشتن . look at it انظر إليه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "فرو نگریستن" در زبان فارسی به معنای "از نزدیک و با دقت به چیزی نگاه کردن" است. این واژه به لحاظ نگارشی و دستوری قواعد خاصی دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
قواعد نگارشی کلمه "فرو نگریستن":
فعل مرکب: "فرو نگریستن" یک فعل مرکب است که از دو بخش "فرو" و "نگریستن" تشکیل شده است. "فرو" به معنای "پایین" یا "درون" و "نگریستن" معنی نگاه کردن دارد.
نحو: این فعل میتواند به عنوان فعل اصلی در جملات استفاده شود و میتواند مفعول داشته باشد. به عنوان مثال: "او به چهرهاش فرو نگریست."
صرف: این فعل میتواند صرف شود و به صورتهای مختلف (ماضی، مضارع، امری و ...) به کار رود. به عنوان مثال:
ماضی: "فرو نگریسته بود"
مضارع: "فرو نگریست"
امری: "فرو نگریز!"
نکات کاربردی:
در نوشتار رسمی و ادبی، امکان دارد این واژه در متون فلسفی یا ادبی به کار رود.
از لحاظ املایی، "فرو" و "نگریستن" باید همانند نوشته شوند و بین آنها فاصله وجود داشته باشد.
معانی و استحکام: "فرو نگریستن" ممکن است به معانی عمیقتری در متنهای ادبی و فلسفی اشاره کند و به همین دلیل باید در سیاق مناسب به کار رود.
توجه به این نکات کمک میکند که از این واژه به درستی در جملات فارسی استفاده شود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
وقتی به آسمان شب فرو نگریستم، ستارههای درخشان مرا به خوابهای دوردست بردند.
در میان افکار پریشانم، لحظهای توقف کرده و به درون خود فرو نگریستم تا پاسخ سوالاتم را بیابم.
او با دقت و تمرکز به تابلو نقاشی فرو نگریست و جزئیات ریز آن را مورد بررسی قرار داد.