قالب کردن
licenseمعنی کلمه قالب کردن
معنی واژه قالب کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | block, cake, form, shove over, take a cast, found, mold | ||
عربی | منع، كتلة، مجموعة، سد، إعترض سبيل، عاق، أحبط، خدر العصب، حي، عقبة، حاجز، مبنى ضخم، منصة الدلال، كليشية، جمد، رسم، شخص أحمق، مجموعة مؤلفة من أربعة طوابع، مقدار ضخم من أسهم شركة، بكرة لرفع الأثقال | ||
مرتبط | مسدود کردن، بستن، بند اوردن، مانع شدن از، باز داشتن، بشکل کیک دراوردن، شکل گرفتن، ساختن، فرم دادن، متشکل کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن | ||
واژه | قالب کردن | ||
معادل ابجد | 407 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قالب کردن | ||
پخش صوت |
چپاندن بز گرفتن
(مصدر) - 1 جسمي را در قالبي قرار
دادن قالبگيري کردن - 2 فريب دادن
طرف در معامله جنسي را گرانتر
از بهاي اصلي فروختن کلاه گذاشتن .
block, cake, form, shove over, take a cast, found, mold
منع، كتلة، مجموعة، سد، إعترض سبيل، عاق، أحبط، خدر العصب، حي، عقبة، حاجز، مبنى ضخم، منصة الدلال، كليشية، جمد، رسم، شخص أحمق، مجموعة مؤلفة من أربعة طوابع، مقدار ضخم من أسهم شركة، بكرة لرفع الأثقال
مسدود کردن، بستن، بند اوردن، مانع شدن از، باز داشتن، بشکل کیک دراوردن، شکل گرفتن، ساختن، فرم دادن، متشکل کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بنیاد نهادن، ریختن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن