قطع کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه قطع کردن
معنی واژه قطع کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برش دادن، بريدن 2- گسستن، گسيختن 3- موقوف كردن 4- تقطيع | ||
متضاد | وصل كردن | ||
عربی | قطع، عزل، توقف، فصل | ||
واژه | قطع کردن | ||
معادل ابجد | 453 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قطع کردن | ||
پخش صوت |
بريدن
جداکردن گسستن زدودن انداختن
(مصدر) - 1 بريدن جدا کردن : شاخه
درخت را قطع کرد - 2 حذف کردن انداختن :
در اول بيت حرفي از اول آن قطع کنند .
1- برش دادن، بريدن
2- گسستن، گسيختن
3- موقوف كردن
4- تقطيع
وصل كردن
قطع، عزل، توقف، فصل