قوز
licenseمعنی کلمه قوز
معنی واژه قوز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خميدگي، كوهان، گوژ | ||
انگلیسی | hump, hunch, gibbosity, the hunch | ||
عربی | سنام، رابية، مرحلة حرجة، نوبة غم، حدب، جامع، احدودب، حمل، حدبة | ||
ترکی | kambur | ||
فرانسوی | la bosse | ||
آلمانی | der buckel | ||
اسپانیایی | la joroba | ||
ایتالیایی | la gobba | ||
مرتبط | کوهان، پیاده روی، برامدگی گرد، ظن، قلنبه، فشار با ارنج، پیش امدگی، بر امدگی | ||
واژه | قوز | ||
معادل ابجد | 113 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | quz | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹غوز، گوژ، کوز، کوژ› | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | quz | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قوز | ||
پخش صوت |
نادرست نويسي کوز کوژ پارسي است
(اسم) برآمدگي و خميدگي غير طبيعي
و خارج از حد ستون فقرات در ناحيه
مهره هاي پشتي :
قوز سالوسيش به پشت چويوز
معني صدق قوز بالا قوز .
(دهخدا . مجموعه اشعار 5)
- 2 (صفت) کسي که گوژپشت است کسي که
قوز دارد . يا قوز بالا قوز . دردي
که بر درد قبلي اضافه شود بدبختي
روي بدبختي - 3 برآمدگي غير طبيعي
استخوان .
خميدگي، كوهان، گوژ
hump, hunch, gibbosity, the hunch
سنام، رابية، مرحلة حرجة، نوبة غم، حدب، جامع، احدودب، حمل، حدبة
kambur
la bosse
der buckel
la joroba
la gobba
کوهان، پیاده روی، برامدگی گرد، ظن، قلنبه، فشار با ارنج، پیش امدگی، بر امدگی