قوز
licenseمعنی کلمه قوز
معنی واژه قوز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خميدگي، كوهان، گوژ | ||
انگلیسی | hump, hunch, gibbosity, the hunch | ||
عربی | سنام، رابية، مرحلة حرجة، نوبة غم، حدب، جامع، احدودب، حمل، حدبة | ||
ترکی | kambur | ||
فرانسوی | la bosse | ||
آلمانی | der buckel | ||
اسپانیایی | la joroba | ||
ایتالیایی | la gobba | ||
مرتبط | کوهان، پیاده روی، برامدگی گرد، ظن، قلنبه، فشار با ارنج، پیش امدگی، بر امدگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قوز" در زبان فارسی به معنای برآمدگی یا انحنا در شکل استخوانها یا سایر بافتها به کار میرود. همچنین در زبان محاورهای به معنای قوزک پا نیز استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوان کلمه "قوز" را به طور صحیح و مناسب در متون فارسی به کار برد. | ||
واژه | قوز | ||
معادل ابجد | 113 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | quz | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹غوز، گوژ، کوز، کوژ› | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | quz | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قوز | ||
پخش صوت |
نادرست نويسي کوز کوژ پارسي است کلمه "قوز" در زبان فارسی به معنای برآمدگی یا انحنا در شکل استخوانها یا سایر بافتها به کار میرود. همچنین در زبان محاورهای به معنای قوزک پا نیز استفاده میشود. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: استفاده صحیح: کلمه "قوز" به عنوان اسم، باید در جملات به درستی استفاده شود. مثلاً: «قوز کمر من باعث درد زیادی شده است.» نقش نحوی: "قوز" میتواند به عنوان مفعول، فاعل یا Complement در جملات به کار برود. در مثال بالا، "قوز" به عنوان فاعل و در مثال زیر به عنوان مفعول استفاده شده است: «دکتر گفت که باید قوز را درمان کنیم.» تنوع واژه: کلمه "قوز" ممکن است در ترکیب با دیگر واژهها معنیهای متفاوتی داشته باشد؛ مانند "قوزک پا" (برآمدگی در ناحیه قوزک پا) یا "قوز کمر". نوشتار و تلفظ: در نوشتار فارسی، کلمه "قوز" به همین شکل نوشته میشود و از نظر تلفظ نیز باید به حروف "ق" و "ز" توجه شود تا به درستی ادا گردد. با رعایت این نکات، میتوان کلمه "قوز" را به طور صحیح و مناسب در متون فارسی به کار برد.
(اسم) برآمدگي و خميدگي غير طبيعي
و خارج از حد ستون فقرات در ناحيه
مهره هاي پشتي :
قوز سالوسيش به پشت چويوز
معني صدق قوز بالا قوز .
(دهخدا . مجموعه اشعار 5)
- 2 (صفت) کسي که گوژپشت است کسي که
قوز دارد . يا قوز بالا قوز . دردي
که بر درد قبلي اضافه شود بدبختي
روي بدبختي - 3 برآمدگي غير طبيعي
استخوان .
خميدگي، كوهان، گوژ
hump, hunch, gibbosity, the hunch
سنام، رابية، مرحلة حرجة، نوبة غم، حدب، جامع، احدودب، حمل، حدبة
kambur
la bosse
der buckel
la joroba
la gobba
کوهان، پیاده روی، برامدگی گرد، ظن، قلنبه، فشار با ارنج، پیش امدگی، بر امدگی