قیامت کردن
licenseمعنی کلمه قیامت کردن
معنی واژه قیامت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | resurrection | ||
عربی | قيامة، بعث، انبعاث، نشور، شفاء، إحياء الموتى، إحياء الآداب، تجدد، القيامة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "قیامت کردن" بهطور کلی در زبان فارسی به معنای "پیدا کردن روز قیامت" یا "به قضاوت رساندن" استفاده میشود. با این حال، استفاده از این کلمه باید با رعایت قواعد نگارشی و قواعد عمومی زبان فارسی انجام گیرد. در زیر نکاتی درباره نگارش و استفاده از این کلمه آورده شده است:
در نهایت، اگر شما سوال خاصی در مورد معنای جزئی یا کاربرد خاصی از این کلمه دارید، میتوانید به آن اشاره کنید تا توضیحات دقیقتری ارائه شود. | ||
واژه | قیامت کردن | ||
معادل ابجد | 825 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
مختصات | ( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی قیامت کردن | ||
پخش صوت |
هنگامه کردن کلمه "قیامت کردن" بهطور کلی در زبان فارسی به معنای "پیدا کردن روز قیامت" یا "به قضاوت رساندن" استفاده میشود. با این حال، استفاده از این کلمه باید با رعایت قواعد نگارشی و قواعد عمومی زبان فارسی انجام گیرد. در زیر نکاتی درباره نگارش و استفاده از این کلمه آورده شده است: جدا نوشتن: این کلمه به صورت جدا و به شکل "قیامت" و "کردن" نوشته میشود. لذا باید به این نکته توجه کنید که این دو واژه بهصورت مجزا و به درستی در جملات قرار گیرند. ایجابی و سلبی: در جملات، میتوانید از این واژه بهصورت ایجابی (مثلاً "او قیامت کرد") یا سلبی (مثلاً "او قیامت نکرد") استفاده کنید. جایگاه در جمله: مانند سایر فعلها، "کردن" باید در بافت جمله به درستی قرار گیرد و فعل نیز باید به زمان و فاعل جمله تناسب داشته باشد. نکات معنایی: توجه داشته باشید که معنای این ترکیب ممکن است بستگی به بافت جمله داشته باشد و در موارد مختلف معانی متفاوتی به خود بگیرد. قواعد صرف و نحو: به عنوان یک فعل، "کردن" میتواند به اشکال مختلف صرف شود و باید با توجه به فاعل جمله و زمان دستوری به کار رود. در نهایت، اگر شما سوال خاصی در مورد معنای جزئی یا کاربرد خاصی از این کلمه دارید، میتوانید به آن اشاره کنید تا توضیحات دقیقتری ارائه شود.
شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن :
قيامت مي کني سعدي بدين شيرين سخن گفتن
مسلم نيست طوطي را در ايامت شکر خايي .
resurrection
قيامة، بعث، انبعاث، نشور، شفاء، إحياء الموتى، إحياء الآداب، تجدد، القيامة