کحل
licenseمعنی کلمه کحل
معنی واژه کحل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | سرمه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «کحل» در زبان فارسی به معنی مادهای است که برای رنگ کردن چشمها به کار میرود و همچنین به معنای «خط چشم» نیز استفاده میشود. در نگارش صحیح این کلمه، باید به چند نکته توجه کرد:
اگر سوال خاصتری در مورد کاربرد یا نوشتن این کلمه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم! | ||
واژه | کحل | ||
معادل ابجد | 58 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | [kohl] | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (کُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کحل | ||
پخش صوت |
- 1 سرمه - 2 سنگ سرمه کلمه «کحل» در زبان فارسی به معنی مادهای است که برای رنگ کردن چشمها به کار میرود و همچنین به معنای «خط چشم» نیز استفاده میشود. در نگارش صحیح این کلمه، باید به چند نکته توجه کرد: نوشتن صحیح: کلمه «کحل» به همین شکل و با هجاهای «ک» و «حل» نوشته میشود و هیچ تغییر شکلی در آن ایجاد نمیشود. نکات نگارشی: نکات املایی: قواعد تلفظ: اگر سوال خاصتری در مورد کاربرد یا نوشتن این کلمه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
خشکسال
چشم پنام مهره ي افسون
سرمه کشيده
(مصدر) سرمه کشيدن چشم را .
(مصدر) سرمه گون شدن چشم بسرشت سياه
شدن رستنگاه پلک :
} شوخي غازه ء ترکان خطا کرده هجوم
چشم هندي صنمان شست خجالت ز کحل . {
(بيدل)
(اسم) - 1 سنگ سرمه :
} هر چه از جنس زمين بود چون کحل وز رنيخ
و گچ .... تيمم بر آن روا بيند . {
(کشف اسرار) . - 2 سرمه :
} بدامان يوسف نهفته است کحلي
که روشن شود ديده ء پير کنعان . {
- 3 هر چه در چشم کشند براي شفاي چشم .
يا کحل اصبهاني (اصفهاني) سولفورانتيمون
را گويند که بعنوان سرمه بکار ميرفته
کحل مغربي کحل زر قانو . يا کحل خون .
حضيض يماني . توضيح فريتاگ گويد : که
خون نام قبيله اي از عرب يمن بود که اين
سرمه را بدان نسبت دهند . مايرهوف نيز اين
تعبير را پذيرفته است (عقار 148) يا کحل
فارسي . يا کحل کرماني .
سرمه