اصلاح
licenseمعنی کلمه اصلاح
معنی واژه اصلاح
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آشتي، سازش، صلح 2- تصحيح، تنقيح، غلطگيري 3- تعمير، مرمت 4- تاديب، تزكيه، تهذيب 5- دستكاري، رتوش | ||
انگلیسی | repair, correction, modification, amendment, shaving, rectification, revision, reformation, adjustment, reconciliation, betterment, regeneration, renovation, atonement, emendation, reparation | ||
عربی | إصلاح، ترميم، صيانة، أشغال، ترقيع الملابس، تصليح الأحذية، تدميم، أصلح، رمم، رقع، أصلح الأحذية، لاذ، ذهب، صان، جدد، بصلح | ||
ترکی | düzeltme | ||
فرانسوی | correction | ||
آلمانی | korrektur | ||
اسپانیایی | corrección | ||
ایتالیایی | correzione | ||
مرتبط | تعمیر، تصحیح، غلط گیری، تادیب، تعدیل، پیرایش، تصرف، تغییر و تبدیل، ترمیم، تراش، تراشه، صورت تراشی، چیز تراشیده، یکسوسازی، جبران، راستگری، تجدید نظر، مرور، بازدید، باز بینی، چاپ تازه، اصلاحات، تهذیب، تنظیم، تطبیق، میزان، تسویه، مصالحه، تلفیق، اشتی، بهبود، بهبودی، بهتری، احیاء، باززایی، نوزایش، تهذیب اخلاق، باز زاد، نوسازی، باز نوساخت، کفاره، دیه، غرامت، تاوان، جبران غرامت، غرامت جنگی | ||
واژه | اصلاح | ||
معادل ابجد | 130 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'eslāh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | ( اِ ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | 'eslAh | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اصلاح | ||
پخش صوت |
- 1 ويرايش - 2 سامان دادن
- 3 آراستن - 4 پيراستن موي - 5 سازش دادن
(مصدر) - 1 به کردن نيک کردن
بسامان کردن سازش دادن .
- 2 آرايش دادن صورت و موي سر .
جمع : اصلاحات .
راست کردن عصا و چوب را بر آتش،بصلاح آوردن،سازش کردن،
آراستن،درست کردن
1- آشتي، سازش، صلح
2- تصحيح، تنقيح، غلطگيري
3- تعمير، مرمت
4- تاديب، تزكيه، تهذيب
5- دستكاري، رتوش
repair, correction, modification, amendment, shaving, rectification, revision, reformation, adjustment, reconciliation, betterment, regeneration, renovation, atonement, emendation, reparation
إصلاح، ترميم، صيانة، أشغال، ترقيع الملابس، تصليح الأحذية، تدميم، أصلح، رمم، رقع، أصلح الأحذية، لاذ، ذهب، صان، جدد، بصلح
düzeltme
correction
korrektur
corrección
correzione
تعمیر، تصحیح، غلط گیری، تادیب، تعدیل، پیرایش، تصرف، تغییر و تبدیل، ترمیم، تراش، تراشه، صورت تراشی، چیز تراشیده، یکسوسازی، جبران، راستگری، تجدید نظر، مرور، بازدید، باز بینی، چاپ تازه، اصلاحات، تهذیب، تنظیم، تطبیق، میزان، تسویه، مصالحه، تلفیق، اشتی، بهبود، بهبودی، بهتری، احیاء، باززایی، نوزایش، تهذیب اخلاق، باز زاد، نوسازی، باز نوساخت، کفاره، دیه، غرامت، تاوان، جبران غرامت، غرامت جنگی