اصلاح کردن
licenseمعنی کلمه اصلاح کردن
معنی واژه اصلاح کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | improve, reclaim, modify, correct, rectify, alter, amend, accommodate, revise, remedy, accord, ameliorate, dulcify, emend, meliorate, right, to correct | ||
عربی | تحسن، حسن، طور، جود، اغتنم، استفاد، حسن إستغلال، دخل تحسينات، جمل | ||
مرتبط | بهتر کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زمین بایر را دایر کردن، تغییر دادن، تعدیل کردن، پیراستن، تصحیح کردن، صحیح کردن، تادیب کردن، برطرف کردن، یکسو کردن، جبران کردن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، ترمیم کردن، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، تفتیش کردن، درمان کردن، تعمیر کردن، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، قبول کردن، جور درامدن، بهتر شدن، چاره کردن، شیرین کردن، ملایم کردن، درست کردن، غلط گیری کردن، بهبود یافتن، ترقی دادن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، توافق، پیمان، سازش، موافقت | ||
واژه | اصلاح کردن | ||
معادل ابجد | 404 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اصلاح کردن | ||
پخش صوت |
مرمت کردن ترميم کردن .
improve, reclaim, modify, correct, rectify, alter, amend, accommodate, revise, remedy, accord, ameliorate, dulcify, emend, meliorate, right, to correct
تحسن، حسن، طور، جود، اغتنم، استفاد، حسن إستغلال، دخل تحسينات، جمل
بهتر کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، اصلاح شدن، مجددا ادعا کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، زمین بایر را دایر کردن، تغییر دادن، تعدیل کردن، پیراستن، تصحیح کردن، صحیح کردن، تادیب کردن، برطرف کردن، یکسو کردن، جبران کردن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، ترمیم کردن، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، تفتیش کردن، درمان کردن، تعمیر کردن، وفق دادن، اشتی دادن، تصفیه کردن، قبول کردن، جور درامدن، بهتر شدن، چاره کردن، شیرین کردن، ملایم کردن، درست کردن، غلط گیری کردن، بهبود یافتن، ترقی دادن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، توافق، پیمان، سازش، موافقت