گستاخ
licenseمعنی کلمه گستاخ
معنی واژه گستاخ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بي آزرم، بي ادب، بي باك، بي پروا، بي حيا، بي شرم، پررو، جسور، دريده، شوخ ديده، شوخ، غره، فضول، لجوج، متهور، نافرهيخته، نامودب، وقيح | ||
انگلیسی | perky, insolent, rude, impudent, bold, wanton, arrogant, cheeky, flippant, presumptuous, presumptive, unabashed, impertinent, indecent, brash, barefaced, lippy, peart, malapert, flip, forward, immodest, jaunty, pert, tumorous, unshaped, unshapen, venturous, bold-faced, stick up, bold-face | ||
عربی | مرح، أنيق | ||
ترکی | kaba | ||
فرانسوی | grossier | ||
آلمانی | unhöflich | ||
اسپانیایی | brusco | ||
ایتالیایی | maleducato | ||
مرتبط | چابک، متکبر، جسورانه، خیره، غراب، خیره چشم، بی ادب، خشن، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، عاری از شرم، چشم سفید، پر رو، دلیر، بی پروا، سرکش، سر بهوا، عیاش، مغرور، پرنخوت، گردنفراز، دارای گونه های برامده، بیشرمانه، پر حرف، سبک، خود بین، خود سر، خود رای، احتمالی، فرضی، بی شرم، بی ربط، خارج از نزاکت، ناپسند، بی حیا، شرم اور، نا نجیب، عجول و بی پروا، روباز، دارای لب اویزان، سالم وبا روح، جلوی، بی عفت، جلف، خود نما، زرنگ، لا قید، بی پرده، غنچه دار، دشپل دار، دشپلی، متورم، غدهای، شکل نگرفته، بی شکل، وحشی، بی باک، پر مخاطره، خطر ناک، با صورت برافروخته از غضب و خشم، یکنوع حرف درشت، سربرافراشتن، برجستگی داشتن، حروف ضخیم، حروف سیاه | ||
واژه | گستاخ | ||
معادل ابجد | 1081 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | gostāx | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: vistāxv] ‹وستاخ، بستاخ، استاخ، اوستاخ، بیستاخ› | ||
مختصات | (گُ) [ په . ] (ص .) | ||
آواشناسی | gostAx | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گستاخ | ||
پخش صوت |
بي ادب و دلير و تند
بي آزرم، بي ادب، بي باك، بي پروا، بي حيا، بي شرم، پررو، جسور، دريده، شوخ ديده، شوخ، غره، فضول، لجوج، متهور، نافرهيخته، نامودب، وقيح
perky, insolent, rude, impudent, bold, wanton, arrogant, cheeky, flippant, presumptuous, presumptive, unabashed, impertinent, indecent, brash, barefaced, lippy, peart, malapert, flip, forward, immodest, jaunty, pert, tumorous, unshaped, unshapen, venturous, bold-faced, stick up, bold-face
مرح، أنيق
kaba
grossier
unhöflich
brusco
maleducato
چابک، متکبر، جسورانه، خیره، غراب، خیره چشم، بی ادب، خشن، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، عاری از شرم، چشم سفید، پر رو، دلیر، بی پروا، سرکش، سر بهوا، عیاش، مغرور، پرنخوت، گردنفراز، دارای گونه های برامده، بیشرمانه، پر حرف، سبک، خود بین، خود سر، خود رای، احتمالی، فرضی، بی شرم، بی ربط، خارج از نزاکت، ناپسند، بی حیا، شرم اور، نا نجیب، عجول و بی پروا، روباز، دارای لب اویزان، سالم وبا روح، جلوی، بی عفت، جلف، خود نما، زرنگ، لا قید، بی پرده، غنچه دار، دشپل دار، دشپلی، متورم، غدهای، شکل نگرفته، بی شکل، وحشی، بی باک، پر مخاطره، خطر ناک، با صورت برافروخته از غضب و خشم، یکنوع حرف درشت، سربرافراشتن، برجستگی داشتن، حروف ضخیم، حروف سیاه