گشاد
licenseمعنی کلمه گشاد
معنی واژه گشاد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بزرگ، بسيط، پهن، جادار، فراخ، فسيح، گشاده، متسع، واسع، وسيع 2- فرج، گشايش 3- ظفر، فتح 4- خوشي، سرور | ||
متضاد | تنگ، ضيق | ||
انگلیسی | loose, wide, broad, capacious, slack, spacious | ||
عربی | فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، مرتخي | ||
ترکی | gevşetmek | ||
فرانسوی | lâche | ||
آلمانی | lose | ||
اسپانیایی | perder | ||
ایتالیایی | sciolto | ||
مرتبط | سست، شل، لق، هرزه، ول، عریض، وسیع، زیاد، پهناور، گنجا، گنجایش دار، ضعیف، پشت گوش فراخ، فراموشکار، جامع، فضادار | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گشاد" در زبان فارسی به معنای وسیع، باز، یا بزرگ است و میتواند به عنوان صفت یا اسم به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
در استفاده از این کلمه، توجه به بافت و ساختار جمله اهمیت دارد تا معنی و مفهوم به درستی منتقل شود. | ||
واژه | گشاد | ||
معادل ابجد | 325 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | gošād | ||
نقش دستوری | بن گذشته | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (گُ) | ||
آواشناسی | goSAd | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گشاد | ||
پخش صوت |
فتح، گشايش، نجات، ظفر کلمه "گشاد" در زبان فارسی به معنای وسیع، باز، یا بزرگ است و میتواند به عنوان صفت یا اسم به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نوشتن صحیح: کلمه "گشاد" به این شکل نوشته میشود و باید از نوشتن اشکال نادرست آن اجتناب کرد. صفت و اسم: ترکیبها: "گشاد" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شود و معانی متفاوتی بگیرد. مانند: قافیه و وزن: در شعر و ادبیات فارسی، "گشاد" میتواند در قافیهها و اوزان مختلف به کار برود. توجه به سیاق: در استفاده از این کلمه باید به سیاق و زمینهی جمله توجه کرد تا از معنای درست آن استفاده شود. در استفاده از این کلمه، توجه به بافت و ساختار جمله اهمیت دارد تا معنی و مفهوم به درستی منتقل شود.
1- بزرگ، بسيط، پهن، جادار، فراخ، فسيح، گشاده، متسع، واسع، وسيع
2- فرج، گشايش
3- ظفر، فتح
4- خوشي، سرور
تنگ، ضيق
loose, wide, broad, capacious, slack, spacious
فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، مرتخي
gevşetmek
lâche
lose
perder
sciolto
سست، شل، لق، هرزه، ول، عریض، وسیع، زیاد، پهناور، گنجا، گنجایش دار، ضعیف، پشت گوش فراخ، فراموشکار، جامع، فضادار