گنبد
licenseمعنی کلمه گنبد
معنی واژه گنبد
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| مترادف | قبه | ||
| انگلیسی | dome, cupola, vault, stupa, calotte, thole | ||
| عربی | قبة، تقبب، قبب | ||
| ترکی | kubbe | ||
| فرانسوی | le dôme | ||
| آلمانی | die kuppel | ||
| اسپانیایی | el domo | ||
| ایتالیایی | il duomo | ||
| مرتبط | طاق، قلعه گرد، کلاهک، جهش، غار، سردابه، هلال طاق، گنبد مقبره، کلاله بافتهای حصیری، شبکلاه کشیشان، عرقچین، قله برفی، اهرم لوله توپ، چوب یا میله اهرم پارو | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گنبد" به معنای ساختاری مدور در بالای یک بنا، یکی از اصطلاحات رایج در زبان فارسی است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:
با رعایت این نکات میتوانید کاربرد صحیح و موثری از کلمه "گنبد" در متن‌های مختلف داشته باشید. | ||
| واژه | گنبد | ||
| معادل ابجد | 76 | ||
| تعداد حروف | 4 | ||
| تلفظ | gombad | ||
| نقش دستوری | اسم خاص مکان | ||
| ترکیب | (اسم) [پهلوی: gumbat] ‹گنبده، جنبذ، شنب› | ||
| مختصات | (گُ بَ) [ په . ] (اِ.) | ||
| آواشناسی | gonbad | ||
| الگوی تکیه | WS | ||
| شمارگان هجا | 2 | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی گنبد | ||
| پخش صوت | |||
نوعي عمارت باشد مدور که از خشت و گل و آجر سازند کلمه "گنبد" به معنای ساختاری مدور در بالای یک بنا، یکی از اصطلاحات رایج در زبان فارسی است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم: نوشتن صحیح: کلمه "گنبد" باید با "گ" و "ن" به‌صورت تک‌صدایی نوشته شود و از املای غلط دوری شود. نقش کلمه در جملات: "گنبد" می‌تواند در جملات به عنوان اسم به کار رود. مثلاً: جمع و مفرد: در فارسی، جمع "گنبد" به صورت "گنبدها" است. استفاده از صفت: می‌توان برای توصیف "گنبد" از صفات مختلف استفاده کرد. ترکیبات: این کلمه می‌تواند با کلمات دیگر ترکیب شود، مانند "گنبد سلطانیه" یا "گنبد کاووس" که به اماکن خاص اشاره دارد. با رعایت این نکات میتوانید کاربرد صحیح و موثری از کلمه "گنبد" در متن‌های مختلف داشته باشید.
قبه
dome, cupola, vault, stupa, calotte, thole
قبة، تقبب، قبب
kubbe
le dôme
die kuppel
el domo
il duomo
طاق، قلعه گرد، کلاهک، جهش، غار، سردابه، هلال طاق، گنبد مقبره، کلاله بافتهای حصیری، شبکلاه کشیشان، عرقچین، قله برفی، اهرم لوله توپ، چوب یا میله اهرم پارو
