لاش
licenseمعنی کلمه لاش
معنی واژه لاش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جسد، جنازه، نعش 2- جيفه، لاشه، لش 3- مرده 4- كالبد 5- اندك، قليل، ناچيز 6- بي اعتبار، بي مقدار، پست، دني، فرومايه 7- تاراج، چپاول، غارت، يغما | ||
انگلیسی | la, layer, ply, strand, lash | ||
عربی | لا | ||
ترکی | ceset | ||
فرانسوی | corps | ||
آلمانی | leichnam | ||
اسپانیایی | cadáver | ||
ایتالیایی | cadavere | ||
مرتبط | لا، نت ششم کلید دیاتونیک، لایه، قشر، طبقه، ورقه، چینه، تاه، یک لای طناب، تخته چندلا، لایه کاغذ، رشته، ساحل، بندرگاه، مجرای سیم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "لاش" در زبان فارسی به معنای "جسد" یا "لاشه" است و به طور معمول به اشیاء یا موجودات فوت شده اشاره دارد. در زیر به برخی نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
در کل، "لاش" یکی از کلمات خاص در زبان فارسی است که در استفاده از آن باید توجه خاصی به مفاهیم و بار معناییاش کرد. | ||
واژه | لاش | ||
معادل ابجد | 331 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | lāš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | lAS | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی لاش | ||
پخش صوت |
مردار، لاشه کلمه "لاش" در زبان فارسی به معنای "جسد" یا "لاشه" است و به طور معمول به اشیاء یا موجودات فوت شده اشاره دارد. در زیر به برخی نکات قواعدی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: جدا نویسی و پیوسته نویسی: در فارسی، "لاش" به عنوان یک کلمه مستقل نوشته میشود و نیازی به جدا نویسی ندارد. جمع: جمع کلمه "لاش" به صورت "لاشها" (با اضافه کردن "ها") و "لاشهها" (به معنای اجساد) نوشته میشود. صفت و قید: کلمه "لاش" معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود، اما میتواند به عنوان صفت نیز به کار رود. مثلاً: "لاشههای پیر" به معنای اجساد سالمند. استفاده در جملات: با توجه به معنای این کلمه، در جملات باید به دقت استفاده شود تا از بار معنایی منفی یا نامطلوب آن جلوگیری شود. به عنوان مثال: "لاش یک حیوان در خیابان افتاده بود." مفرد و مضاعف: در ادبیات و زبان محاوره، در استفاده از کلمه "لاش"، میتوان از مفرد و مضاعف (لاش و لاشه) استفاده کرد. به طور معمول در محاوره، "لاش" بیشتر استفاده میشود. معادلهای دیگر: به غیر از "لاش"، معادلهای دیگری مثل "جسد"، "لاشه"، "مرده" نیز وجود دارند که بسته به سیاق، میتوانند جایگزین شوند. در کل، "لاش" یکی از کلمات خاص در زبان فارسی است که در استفاده از آن باید توجه خاصی به مفاهیم و بار معناییاش کرد.
1- جسد، جنازه، نعش
2- جيفه، لاشه، لش
3- مرده
4- كالبد
5- اندك، قليل، ناچيز
6- بي اعتبار، بي مقدار، پست، دني، فرومايه
7- تاراج، چپاول، غارت، يغما
la, layer, ply, strand, lash
لا
ceset
corps
leichnam
cadáver
cadavere
لا، نت ششم کلید دیاتونیک، لایه، قشر، طبقه، ورقه، چینه، تاه، یک لای طناب، تخته چندلا، لایه کاغذ، رشته، ساحل، بندرگاه، مجرای سیم