لعاب
licenseمعنی کلمه لعاب
معنی واژه لعاب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | glaze, enamel, mucilage, slime, glair, glazed | ||
عربی | سطح أملس، طلاء، طبقة ملساء، لمعان الثلج، زجج، كسا، رنق | ||
ترکی | sır | ||
فرانسوی | glaçage | ||
آلمانی | glasur | ||
اسپانیایی | vidriar | ||
ایتالیایی | smalto | ||
مرتبط | مینا، لعاب شیشه، مهره، برق، چسب، لزوجت گیاه، اب لیز، لجن و گل، چیز چسبناک، سفیده تخم مرغ، سفیده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "لعاب" در زبان فارسی به معنای نوعی پوشش شفاف و براق است که معمولاً روی ظروف سفالی یا سرامیکی قرار میگیرد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نوشتارهای آن، قواعد زیر قابل توجه هستند:
با توجه به این نکات، میتوانید بهراحتی و بهدرستی از کلمه "لعاب" در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | لعاب | ||
معادل ابجد | 103 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | la''āb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (لُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | lo'Ab | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی لعاب | ||
پخش صوت |
آب دهن که روان باشد کلمه "لعاب" در زبان فارسی به معنای نوعی پوشش شفاف و براق است که معمولاً روی ظروف سفالی یا سرامیکی قرار میگیرد. برای استفاده صحیح از این کلمه و نوشتارهای آن، قواعد زیر قابل توجه هستند: هجی صحیح: کلمه "لعاب" باید با حروف "ل"، "ع"، "ا" و "ب" نوشته شود و بهصورت "لعاب" خوانده شود. جنس و تعداد: "لعاب" بهطور معمول به شکل مفرد استفاده میشود اما ممکن است در بعضی متون و حالتها به شکل جمع "لعابها" به کار رود. کاربرد در جملات: نکات نگارشی: با توجه به این نکات، میتوانید بهراحتی و بهدرستی از کلمه "لعاب" در نوشتههای خود استفاده کنید.
بسيار بازيگر
glaze, enamel, mucilage, slime, glair, glazed
سطح أملس، طلاء، طبقة ملساء، لمعان الثلج، زجج، كسا، رنق
sır
glaçage
glasur
vidriar
smalto
مینا، لعاب شیشه، مهره، برق، چسب، لزوجت گیاه، اب لیز، لجن و گل، چیز چسبناک، سفیده تخم مرغ، سفیده