لفچ
licenseمعنی کلمه لفچ
معنی واژه لفچ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | leffic | ||
عربی | leffic | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه «لفچ» به معنای درخت و یا گیاهی است که در برخی مناطق استفاده میشود. البته لازم به ذکر است که «لفچ» واژهای عمومی نیست و ممکن است در برخی گویشها یا مناطق بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. در نگارش صحیح و قانونی این کلمه، باید به چند نکته توجه کنید:
در نهایت، استفاده از کلمات در متنی صحیح و متناسب با زمینه و صیغههای زبانی مختلف، کمک میکند که مفهوم مطلوب منتقل شود. | ||
واژه | لفچ | ||
معادل ابجد | 113 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
نوع | اسم | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی لفچ | ||
پخش صوت |
-1 لب حيوانات (شتر و غيره) : در زبان فارسی، کلمه «لفچ» به معنای درخت و یا گیاهی است که در برخی مناطق استفاده میشود. البته لازم به ذکر است که «لفچ» واژهای عمومی نیست و ممکن است در برخی گویشها یا مناطق بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. در نگارش صحیح و قانونی این کلمه، باید به چند نکته توجه کنید: کتابت صحیح: کلمه را به درستی بنویسید و از املای اشتباه آن پرهیز کنید. جنس کلمه: بسته به نوع جمله، میتوانید جنس کلمه را مشخص کنید. در صورت وجود صفت یا قید، آن را در متن به درستی جای دهید. ترکیبات و متون: اگر این کلمه در متنهای ادبی یا علمی استفاده میشود، باید دقت کنید که معنا و مفهوم آن به وضوح در متن قابل فهم باشد. در نهایت، استفاده از کلمات در متنی صحیح و متناسب با زمینه و صیغههای زبانی مختلف، کمک میکند که مفهوم مطلوب منتقل شود.
نشستم بران بيسراک سماعي
فروهشته در لب چو لفچ زباني .
(منوچهري .د . 11)
-2 لب ستبر و گنده :
لفچهايي چو زنگيان سياه
همه قطران قبا و تيز کلاه .
(هفت پيکر در وصف ديوان . چا. ارمغان
243) -3 زن بد کاره فاحشه .
-4 گوشت بي استخوان لفچه .
leffic
leffic