اعلام
licenseمعنی کلمه اعلام
معنی واژه اعلام
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آگاهانيدن، اخبار، اظهار، خاطرنشان، خبردادن، مخابره، مطلع ساختن | ||
انگلیسی | declaration, promulgation, warning, enunciation, annunciation, indiction, meld, predication, to announce | ||
عربی | إعلان، بيان، تصريح، التصريح الضرائبي | ||
ترکی | duyurmak için | ||
فرانسوی | annoncer | ||
آلمانی | ankündigen | ||
اسپانیایی | para anunciar | ||
ایتالیایی | annunciare | ||
مرتبط | اعلامیه، اعلان، اظهارنامه، بیان، ترویج، اعلام دارنده، هشدار، اخطار، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، بشارت، اگهی، مالیات پانزده ساله املاک، دوره پانزده ساله، ارزیابی، اطلاق، اثبات، اسناد | ||
واژه | اعلام | ||
معادل ابجد | 142 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'a'lām | ||
نوع | تک : علم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمعِ عَلَم] | ||
مختصات | ( اِ ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'a'lAm | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اعلام | ||
پخش صوت |
- 1 ناموران نامبرداران
- 2 درفش ها نشان ها - 3 ويژه نام ها
- 1 نيودش - 2 هشدار دادن
- 3 دانا کردن
(اسم) جمع علم - 1 بزرگان ناموران
نامداران . - 2 درفشها نشانها .
- 3 اسامي خاص نامهاي خاص .
- 1 (مصدر) آگاهانيدن آگاه کردن
دانا کردن . - 2 (اسم) آگاهي .
جمع : اعلامات . يا اعلام جرم . عبارتست
از اينکه وکلاي مجلس يا دادستان يا
اشخاص جرم شخصي را(که داراي مقام و
رتبه ء قابل توجهي است) بسمع اولياي امور
بر سانند و او را تعقيب کنند .
يا اعلام خطر . آگاهانيدن از خطر .
آگاه گردانيدن ، کسي را باخبر کردن
آگاهانيدن، اخبار، اظهار، خاطرنشان، خبردادن، مخابره، مطلع ساختن
declaration, promulgation, warning, enunciation, annunciation, indiction, meld, predication, to announce
إعلان، بيان، تصريح، التصريح الضرائبي
duyurmak için
annoncer
ankündigen
para anunciar
annunciare
اعلامیه، اعلان، اظهارنامه، بیان، ترویج، اعلام دارنده، هشدار، اخطار، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، بشارت، اگهی، مالیات پانزده ساله املاک، دوره پانزده ساله، ارزیابی، اطلاق، اثبات، اسناد