مانع
licenseمعنی کلمه مانع
معنی واژه مانع
māne'
obstacle
|
مانع
مترادف:
1-اسم
2- بازدارنده، جلوگير، رادع، مخل، مزاحم
3- بند، سد
4- حاجز
5- حايل
6- عايق
7- محظور، محذوريت
8- مشكل، ايراد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(اسم، صفت) [جمع: مَنَعة و مَوانع]
مختصات:
(نِ) [ ع . ]
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
mAne'
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
161
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
obstacle | barrier , hindrance , impediment , hurdle , hedge , stumbling block , hindering , setback , bar , let , barricade , snag , drawback , encumbrance , hitch , handicap , blockage , lock , holdback , fetter , balk , embargo , stay , curtain , bamboo curtain , crimp , dike , dyke , massif , shackle , preventive , repellent
ترکی
bariyer
فرانسوی
barrière
آلمانی
barriere
اسپانیایی
barrera
ایتالیایی
barriera
عربی
عقبة | العائق , حجر عثرة , حاجز , مانع , عرقل , حائل , أعاق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "مانع" در زبان فارسی به معنی "عوامل یا اشیاءی که جلوگیری از پیشرفت یا انجام کاری میشوند" به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
-
استفاده در جملات:
- "باران شدید مانع از برگزاری مراسم شد."
- "هیچ مانعی برای ادامه پروژه وجود ندارد."
-
قواعد جمع:
- جمع آن "موانع" است.
- مثال: "موانع اقتصادی باید برطرف شوند."
-
حضور در ترکیبات:
- "مانع تراشی": به معنی ایجاد مشکلات یا موانع.
- "برطرف کردن موانع": به معنی حل مشکلات.
-
قواعد نگارشی:
- کلمه "مانع" به تنهایی و بدون تغییر حالت، در جمله استفاده میشود.
- دقت کنید که در آغاز جمله، کلمه "مانع" باید با حروف بزرگ نوشته شود.
- توجه به سیاق:
- در جملات رسمی و علمی، سعی کنید از کلمه "مانع" در سیاق مناسب و با دقت استفاده کنید.
این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "مانع" را به درستی در نوشتهها و مکالمات خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- مانعهای زیادی برای رسیدن به اهداف بلندمدت وجود دارد، اما با تلاش و پشتکار میتوان آنها را پشت سر گذاشت.
- او به عنوان یک مشاور به افراد کمک میکند تا مانعهای روانی خود را شناسایی و برطرف کنند.
- بارش شدید برف باعث شد که مانعهای طبیعی در جادهها ایجاد شود و تردد ماشینها دچار مشکل گردد.