جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
کد تخفیف اسنپ تاکسی با 50% تخفیف! دریافت کد


0
0
310
اطلاعات بیشتر واژه
واژه مانع
معادل ابجد 161
تعداد حروف 4
تلفظ māne'
نقش دستوری اسم
ترکیب (اسم، صفت) [جمع: مَنَعة و مَوانع]
مختصات (نِ) [ ع . ]
آواشناسی mAne'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
نمایش تصویر مانع
پخش صوت

بازدارنده ، منع کننده ، عايق
1-اسم 2- بازدارنده، جلوگير، رادع، مخل، مزاحم 3- بند، سد 4- حاجز 5- حايل 6- عايق 7- محظور، محذوريت 8- مشكل، ايراد
obstacle, barrier, hindrance, impediment, hurdle, hedge, stumbling block, hindering, setback, bar, let, barricade, snag, drawback, encumbrance, hitch, handicap, blockage, lock, holdback, fetter, balk, embargo, stay, curtain, bamboo curtain, crimp, dike, dyke, massif, shackle, preventive, repellent
عقبة، العائق، حجر عثرة، حاجز، مانع، عرقل، حائل، أعاق
bariyer
barrière
barriere
barrera
barriera
سد، مشکل، انسداد، گیر، رداع، حصار، حائل، نرده یا مانع عبور دشمن، بازماندگی، سبب تاخیر، پاگیری، اذیت، ازار، اشکال، رادع، محظور، چهار چوب جگنی، سبد ترکهای، پرچین، چپر، راه بند، سنگ لغزش، موجب لغزش، سبب سقوط، مزاحمت، منع، شکست، تنزل، بار، میله، شمش، تیر، خط، اجاره دهی، سنگربندی موقتی، گره، زیان، بی فایدگی، علت، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، پیچ وخمیدگی، نقص، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی، محاصره، بازداری، ایجاد مانع، جلو گیری، قفل، طره گیسو، دسته پشم، چخماق تفنگ، چفت و بست، بند، توقف، اشغال کننده، زنجیر، بخو، پا بند، مرز، زمین شخم نشده، مایهء لغزش، امتناع، روگردانی، تحریم، ممنوعیت، تکیه، ایست، عصاء، پرده، حجاب، دیوار، حاجب، جدار، سرحدات چین کمونیست، پردهء حصیری، چین، جعد موی، پیچش وانقباض عضلهدرخواب، گول، خاکریز، اب بند، بند آب، نهر، توده سنگ، غل، دست بند، پیشگیری کننده، جلوگیری کننده، پیش گیر، دافع، زننده، بیزار کننده

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مانع" در زبان فارسی به معنی "عوامل یا اشیاءی که جلوگیری از پیشرفت یا انجام کاری می‌شوند" به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر را در نظر داشته باشید:

  1. استفاده در جملات:

    • "باران شدید مانع از برگزاری مراسم شد."
    • "هیچ مانعی برای ادامه پروژه وجود ندارد."
  2. قواعد جمع:

    • جمع آن "موانع" است.
    • مثال: "موانع اقتصادی باید برطرف شوند."
  3. حضور در ترکیبات:

    • "مانع تراشی": به معنی ایجاد مشکلات یا موانع.
    • "برطرف کردن موانع": به معنی حل مشکلات.
  4. قواعد نگارشی:

    • کلمه "مانع" به تنهایی و بدون تغییر حالت، در جمله استفاده می‌شود.
    • دقت کنید که در آغاز جمله، کلمه "مانع" باید با حروف بزرگ نوشته شود.
  5. توجه به سیاق:
    • در جملات رسمی و علمی، سعی کنید از کلمه "مانع" در سیاق مناسب و با دقت استفاده کنید.

این نکات به شما کمک می‌کند تا کلمه "مانع" را به درستی در نوشته‌ها و مکالمات خود به کار ببرید.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی