متحد شدن
license
98
1667
100
معنی کلمه متحد شدن
معنی واژه متحد شدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | combine, band, federalize, unite | ||
عربی | ضم، دمج، جمع، مزج، تألف، وحد، حصد بحصادة، انضم، حصادة، يجمع | ||
مرتبط | ترکیب کردن، مخلوط کردن، باهم پیوستن، امیختن ترکیب شدن، متحد کردن، دسته کردن، بصورت نوار در اوردن، با نوار بستن، بصورت نوار یا تسمه دراوردن، ائتلاف کردن، فدرال شدن یا کردن | ||
واژه | متحد شدن | ||
معادل ابجد | 806 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی متحد شدن | ||
پخش صوت |
يگانه گشتن دوست شدن :
و فرو نريزد تا بروزگار دراز آن رطوبت
که با گل متحد شده است ...
combine, band, federalize, unite
ضم، دمج، جمع، مزج، تألف، وحد، حصد بحصادة، انضم، حصادة، يجمع
ترکیب کردن، مخلوط کردن، باهم پیوستن، امیختن ترکیب شدن، متحد کردن، دسته کردن، بصورت نوار در اوردن، با نوار بستن، بصورت نوار یا تسمه دراوردن، ائتلاف کردن، فدرال شدن یا کردن