افتاده
licenseمعنی کلمه افتاده
معنی واژه افتاده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- محذوف 2- خاشع، خاضع، خاكسار، فروتن، متواضع | ||
متضاد | متكبر، مغرور | ||
انگلیسی | fallen, modest, low, lowly, elliptic, flagging, unassuming, meek | ||
عربی | متهدم، هابط، ساقط، منحل الأخلاق، طريح الأرض، عجب، سقط | ||
ترکی | düşmüş | ||
فرانسوی | déchu | ||
آلمانی | gefallen | ||
اسپانیایی | caído | ||
ایتالیایی | caduto | ||
مرتبط | نسبتا کم، ساده، معتدل، پایین، کم، اندک، اهسته، محقر، پست، بی ادب، دون، عاری از خیال، صغیر، بیضی، ضعیف، کاهنده، ول، بی ادعا، بی تکلف، بی تصنع، با حوصله، بردبار، حلیم، رام، افتادن | ||
واژه | افتاده | ||
معادل ابجد | 491 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'oftāde | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (اُ دِ) (ص مف .) | ||
آواشناسی | 'oftAde | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی افتاده | ||
پخش صوت |
- 1 پرت شده زمين خورده .
- 2 از پا در آمده سقط شده .
- 3 فروتن متواضع . - 4 کم رو .
- 5 زبون . جمع : افتادگان .
1- محذوف
2- خاشع، خاضع، خاكسار، فروتن، متواضع
متكبر، مغرور
fallen, modest, low, lowly, elliptic, flagging, unassuming, meek
متهدم، هابط، ساقط، منحل الأخلاق، طريح الأرض، عجب، سقط
düşmüş
déchu
gefallen
caído
caduto
نسبتا کم، ساده، معتدل، پایین، کم، اندک، اهسته، محقر، پست، بی ادب، دون، عاری از خیال، صغیر، بیضی، ضعیف، کاهنده، ول، بی ادعا، بی تکلف، بی تصنع، با حوصله، بردبار، حلیم، رام، افتادن