محذور
licenseمعنی کلمه محذور
معنی واژه محذور
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- پرهيزشده، حذرشده 3- مانع 4- گرفتاري، مشكل | ||
انگلیسی | disaster | ||
عربی | كارثة، مصيبة، نكبة، فاجعة، حدث، محنة، طامة، نائبة مصيبة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "محذور" یکی از واژههای فارسی است که معانی مختلفی دارد و در متون رسمی، ادبی و محاورهای کاربرد دارد. در ادامه به بررسی برخی قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه میپردازیم: ۱. معنی کلمه:
۲. کاربرد در جملات:
۳. نکات نگارشی:
۴. توجه به قالبهای مختلف:
۵. زبان محاورهای:
۶. نکات صرفی و نحوی:
با رعایت نکات فوق، میتوان از "محذور" به درستی در متون مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | محذور | ||
معادل ابجد | 954 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mahzur | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی محذور | ||
پخش صوت |
- 1 ترسناک کلمه "محذور" یکی از واژههای فارسی است که معانی مختلفی دارد و در متون رسمی، ادبی و محاورهای کاربرد دارد. در ادامه به بررسی برخی قواعد نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه میپردازیم: با رعایت نکات فوق، میتوان از "محذور" به درستی در متون مختلف استفاده کرد.
- 2 در ياد داشت هاي استاد محمد
قزويني آمده است که اين واژه برابر است با
((مانع)) يا بازدارنده در پارسي استاد
افزوده اند : ((بعضي از نادانان غير
مانوس بکتب عربي گمان کرده اند که محذور
را بايد محظور نوشت محظور بکلي مورد
استعمال ديگري دارد)) . در
((غياث اللغات)) محذور تنها برابر است
با : آنچه از آن ترسيده شود که آن
را از ((منتخب اللغات)) بر گرفته
در فرهنگ عربي - فارسي لاروس نيز به
همين گونه آمده و گواه از نپي
(قران مجيد)
است ؛ ان عذاب ربک کان محذورا واژه ي
((محظور)) در ((منتخب اللغات)) و
در ((غياث اللغات)) آمده است : ((محظور
حرام کرده شده و منع کرده شده)) در
((فرهنگ آنندراج)) نيز ((محظور))
برابر است با ((حرام)) چنان که در
((متنهي الارب)) آمده در فرهنگ عربي
به فارسي لاروس واژه ي ((محظور)) برابر
است با ((ممنوع)) و ((حرام))
(اسم) - 1 آنچه از آن پرهيز کنند
دور شده پرهيز شده . - 2 مانع .
توضيح راي محذور في ذلک مع قصد
المبالغه . مقصود استعمال اين کلمه است
در امثال اين موارد که تقريبا درست بمعني
مانع است و با ذال است نه با ظا ء يعني
محظور چنانکه بعضي از نادانان غير مانوس
بکتب عربي گمان کرده اند و در امثال
اين موارد محظور هميشه مي نويسند
و حال آنکه محظور بکلي مورد استعمال
ديگري دارد .
- 3 مشقت رنجها جمع : محذورات .
1-اسم
2- پرهيزشده، حذرشده
3- مانع
4- گرفتاري، مشكل
disaster
كارثة، مصيبة، نكبة، فاجعة، حدث، محنة، طامة، نائبة مصيبة۱. معنی کلمه:
۲. کاربرد در جملات:
۳. نکات نگارشی:
۴. توجه به قالبهای مختلف:
۵. زبان محاورهای:
۶. نکات صرفی و نحوی: