مخفی
license
98
1667
100
معنی کلمه مخفی
معنی واژه مخفی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پنهان، خفي، مستور، مكتوم، ناآشكار، ناپيدا، نامشهود، نامرئي، ناهويدا، نهان، نهفته 2- زيرجلي، سري | ||
متضاد | آشكارا، آشكار، هويدا | ||
انگلیسی | secret, hidden, clandestine, undercover, invisible, closet, furtive, perdu, perdue, hush-hush | ||
عربی | سر، لغز، غموض، صلاة الأسرار، سري، خفي، متكتم، حاجب، معزل، غامض | ||
مرتبط | محرمانه، رمزی، نهانی، پنهانی، مکنون، غایب، زیر جلی، سری، نامریی، غیر قابل مشاهده، ناپدید، غیر محسوس، دزدکی، در حال کمین | ||
واژه | مخفی | ||
معادل ابجد | 730 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | maxfi | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: مخفیّ] | ||
مختصات | (مَ یّ) [ ع . ] (ص . ق ) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مخفی | ||
پخش صوت |
پنهان، پوشيده ، نهفته ، نهان
1- پنهان، خفي، مستور، مكتوم، ناآشكار، ناپيدا، نامشهود، نامرئي، ناهويدا، نهان، نهفته
2- زيرجلي، سري
آشكارا، آشكار، هويدا
secret, hidden, clandestine, undercover, invisible, closet, furtive, perdu, perdue, hush-hush
سر، لغز، غموض، صلاة الأسرار، سري، خفي، متكتم، حاجب، معزل، غامض
محرمانه، رمزی، نهانی، پنهانی، مکنون، غایب، زیر جلی، سری، نامریی، غیر قابل مشاهده، ناپدید، غیر محسوس، دزدکی، در حال کمین