مخلوط
licenseمعنی کلمه مخلوط
معنی واژه مخلوط
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آميخته، آميزه، درهم، درهم آميخته، قاطي، مختلط، ممزوج | ||
انگلیسی | mixture, mix, admixture, blend, hash, melange, composite, hybrid, mishmash, compost, macedoine, hodgepodge, olio, mixed, blended, mingled | ||
عربی | خليط، مزيج، خلط، مزج، امتزاج، تمازج، نسيج من خيوط مختلفة الألوان | ||
ترکی | karışık | ||
فرانسوی | mixte | ||
آلمانی | gemischt | ||
اسپانیایی | mezclado | ||
ایتالیایی | misto | ||
مرتبط | ترکیب، مخلوطی، اختلاط، معجون، اشوره، امیزه، هم امیزه، امیختگی، امیزش، ادم کودن، خورش، چیز مرکب، هم گذاره، دو رگه، گیاه پیوندی، جانور دورگه، اش شله قلمکار، مواد مقوی نباتات، چیز درهم و برهم، خوراک همه چیز درهم، درهم و برهم، شلوغ، چیز درهم ریخته، مختلط، درهم، ممزوج، درهم ریخته، امیخته | ||
واژه | مخلوط | ||
معادل ابجد | 685 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | maxlut | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | maxlut | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مخلوط | ||
پخش صوت |
آميخته شده ، در هم و شوريده
آميخته، آميزه، درهم، درهم آميخته، قاطي، مختلط، ممزوج
mixture, mix, admixture, blend, hash, melange, composite, hybrid, mishmash, compost, macedoine, hodgepodge, olio, mixed, blended, mingled
خليط، مزيج، خلط، مزج، امتزاج، تمازج، نسيج من خيوط مختلفة الألوان
karışık
mixte
gemischt
mezclado
misto
ترکیب، مخلوطی، اختلاط، معجون، اشوره، امیزه، هم امیزه، امیختگی، امیزش، ادم کودن، خورش، چیز مرکب، هم گذاره، دو رگه، گیاه پیوندی، جانور دورگه، اش شله قلمکار، مواد مقوی نباتات، چیز درهم و برهم، خوراک همه چیز درهم، درهم و برهم، شلوغ، چیز درهم ریخته، مختلط، درهم، ممزوج، درهم ریخته، امیخته