مسکن
licenseمعنی کلمه مسکن
معنی واژه مسکن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | جا، جايگاه، خانه، ماوا، محل، مقام، مكان، منزل، نشيمن، وثاق | ||
انگلیسی | housing, dwelling, house, habitation, lodging, settlement, abode, domicile, wigwam, roof, long house, stead, palliative, narcotic, anodyne, assuasive, calmative | ||
عربی | إسكان، مساكن، سكني، إيواء، غطاء، مسكن سكن، محراب، زخارف، وقاء، كسوة زينية للسرج، السكن | ||
ترکی | konut | ||
فرانسوی | logement | ||
آلمانی | gehäuse | ||
اسپانیایی | alojamiento | ||
ایتالیایی | alloggiamento | ||
مرتبط | خانه سازی، خانه ها، غلاف، تهیه جا، سکونت، منزل، سکنی، مقام، مکان، خانه، جا، سرای، اهل خانه، اسکان، محل سکونت، اطاق کرایهای، توافق، تصفیه، تسویه، پرداخت، ته نشینی، بودگاه، بودباش، مقر، محل اقامت، اقامت گاه، خیمه، خیمه مخروطی سرخ پوستان، کلبه سرخ پوستان، سقف، بام، طاق، پوشش، بام خانه، ماوای همگانی، مزرعه، دهکده، تسکین پذیر، مخدر، مربوط بهمواد مخدره، منوم، تسکین دهنده، ارام کننده، نشاننده، دادزننده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مسکن" در زبان فارسی به معنای محل زندگی یا پناهگاه است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "مسکن" به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | مسکن | ||
معادل ابجد | 170 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | mosakken | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ سَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | maskan | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مسکن | ||
پخش صوت |
منزل، مقر، مقام، جايگاه ، نشيمن کلمه "مسکن" در زبان فارسی به معنای محل زندگی یا پناهگاه است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی میتوان به نکات زیر اشاره کرد: نوشتار صحیح: کلمه "مسکن" همیشه باید به همین شکل و با این املا نوشته شود. تلفظ: این کلمه به صورت "مسکن" (با حرف "س" و "ک") تلفظ میشود و نباید با کلمات مشابه دیگر اشتباه گرفته شود. جمع و مفرد: قواعد صیغه: این کلمه ممکن است در ترکیب با دیگر کلمات به کار برود، مانند: استفاده در جملات: با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "مسکن" به درستی و بهطور مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
جا، جايگاه، خانه، ماوا، محل، مقام، مكان، منزل، نشيمن، وثاق
housing, dwelling, house, habitation, lodging, settlement, abode, domicile, wigwam, roof, long house, stead, palliative, narcotic, anodyne, assuasive, calmative
إسكان، مساكن، سكني، إيواء، غطاء، مسكن سكن، محراب، زخارف، وقاء، كسوة زينية للسرج، السكن
konut
logement
gehäuse
alojamiento
alloggiamento
خانه سازی، خانه ها، غلاف، تهیه جا، سکونت، منزل، سکنی، مقام، مکان، خانه، جا، سرای، اهل خانه، اسکان، محل سکونت، اطاق کرایهای، توافق، تصفیه، تسویه، پرداخت، ته نشینی، بودگاه، بودباش، مقر، محل اقامت، اقامت گاه، خیمه، خیمه مخروطی سرخ پوستان، کلبه سرخ پوستان، سقف، بام، طاق، پوشش، بام خانه، ماوای همگانی، مزرعه، دهکده، تسکین پذیر، مخدر، مربوط بهمواد مخدره، منوم، تسکین دهنده، ارام کننده، نشاننده، دادزننده