مشت
licenseمعنی کلمه مشت
معنی واژه مشت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پنجه دست گره شده 2- ضربه دست گره شده | ||
انگلیسی | fist, handful, punch, clump, buffet, jab, cuff, knock | ||
عربی | القبضة | ||
ترکی | yumruk | ||
فرانسوی | le poing | ||
آلمانی | die faust | ||
اسپانیایی | el puño | ||
ایتالیایی | il pugno | ||
مرتبط | کوشش، کار، تنی چند، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، انبوه، دسته، ضربه سنگین، بوفه، رستوران، ضرب، قفسه جای ظرف، اشکاف، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، عیبجویی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مشت" در زبان فارسی به معنای دست بسته یا فشرده به کار میرود و واژهای ساده و پرکاربرد است. در زیر به برخی قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میشود:
توجه به معانی متعدد و ساختار جملات در استفاده از کلمه "مشت" میتواند به شفافیت نگارش کمک کند. | ||
واژه | مشت | ||
معادل ابجد | 740 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | mešt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (مِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | moSt | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مشت | ||
پخش صوت |
گره کردن پنجه ، قبضه ، چنگ، ضربت کلمه "مشت" در زبان فارسی به معنای دست بسته یا فشرده به کار میرود و واژهای ساده و پرکاربرد است. در زیر به برخی قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه اشاره میشود: نویسهنگاری: کلمه "مشت" همیشه به همین شکل نوشته میشود و هیچ گونه علائم نگارشی (مانند تنوین یا جستخیز) ندارد. استفاده در جملات: "مشت" میتواند به عنوان اسم در جملات به کار رود. به عنوان مثال: قواعد جمع: جمع کلمه "مشت" به شکل "مشتی" است. استفاده تشبیهی: این کلمه میتواند به عنوان یک تشبیه یا علامت به کار رود. مثلاً: توجه به معانی متعدد و ساختار جملات در استفاده از کلمه "مشت" میتواند به شفافیت نگارش کمک کند.
1- پنجه دست گره شده
2- ضربه دست گره شده
fist, handful, punch, clump, buffet, jab, cuff, knock
القبضة
yumruk
le poing
die faust
el puño
il pugno
کوشش، کار، تنی چند، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، انبوه، دسته، ضربه سنگین، بوفه، رستوران، ضرب، قفسه جای ظرف، اشکاف، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، صدای تغ تغ، درزدن، عیبجویی