معالجه کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه معالجه کردن
معنی واژه معالجه کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | علاج كردن، درمان كردن، مداوا كردن، شفا دادن | ||
عربی | معالجة، علاج، معاملة، مداواة، عرض إستعراض، علاج او معاملة | ||
واژه | معالجه کردن | ||
معادل ابجد | 423 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی معالجه کردن | ||
پخش صوت |
بيشازنيدن درمان کردن شکردن
(مصدر) علاج کردن درمان کردن
مداوا کردن : او را باندرون دامغان
بردند که معالجه کنند ...
علاج كردن، درمان كردن، مداوا كردن، شفا دادن
معالجة، علاج، معاملة، مداواة، عرض إستعراض، علاج او معاملة