معطل
licenseمعنی کلمه معطل
معنی واژه معطل
mo'attel
delay
|
معطل
مترادف:
1- بلاتكيف، منتظر
2- بي حاصل، بي كار، عاطل، بي مصرف، بي استفاده
3- فروهشته، معلق
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [عربی] [قدیمی]
مختصات:
(مُ عَ طِّ) [ ع . ] (اِفا.)
الگوی تکیه:
WWS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
mo'attal
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
149
شمارگان هجا:
3
دیگر زبان ها
انگلیسی
delay
ترکی
gecikme
فرانسوی
retard
آلمانی
verzögerung
اسپانیایی
demora
ایتالیایی
ritardo
عربی
تأخير | تأجيل , مهلة , توان , بطء , أجل , أخر , عاق , توانى , ماطل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "معطل" در زبان فارسی به معنای "منتظر" یا "در حالت انتظار" است و میتواند به دو صورت به کار رود: به عنوان صفت و به عنوان فعل. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
-
استفاده از معطل به عنوان صفت:
- معطل به عنوان یک صفت میتواند به توصیف حالتی از شخص یا اشیاء بپردازد. به عنوان مثال: "او معطل بود تا پاسخ درخواستش را دریافت کند."
-
استفاده از معطل به عنوان فعل:
- "معطل کردن" به معنی به تأخیر انداختن یا نگهداشتن کسی در وضعیت انتظار است. مثالی از این استفاده: "او معطل کرد تا همه آماده شوند."
-
نکات نگارشی:
- در نوشتههای رسمی و ادبی، بهتر است از کلمات هممعنا مانند "منتظر" یا "تأخیر" نیز استفاده شود تا تنوع بیشتری در متن وجود داشته باشد.
- در نوشتههای غیررسمی میتوان از معطل به طور طبیعی و بیپروایی استفاده کرد.
-
ترکیبهای رایج:
- "معطل ماندن": بهمعنای انتظار طولانی بدون نتیجه.
- "در وضعیت معطل": به معنی قرار داشتن در حالتی که امکان ادامه دادن وجود ندارد.
- توجه به بافت جمله:
- معطل ممکن است بار معنایی منفی داشته باشد، بنابراین در انتخاب متن و بیان احساسات باید دقت کرد.
امیدوارم این نکات به شما کمک کند! اگر سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم پاسخ دهم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- او به خاطر مشکلات مالی، معطل ماند تا بتواند هزینههای تحصیلش را پرداخت کند.
- در حین انتظار برای قطار، ما باعث شدیم که زمان معطل شود و نتوانیم به موقع به قرار ملاقات برسیم.
- معطل کردن دیگران به خاطر بینظمی خود، نشاندهنده عدم احترام به زمان دیگران است.