مورد
licenseمعنی کلمه مورد
معنی واژه مورد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- مناسبت، موقع، موقعيت، وضع 2- مرحله، وهله 3- زمينه، باب 4- موضوع، مطلب 5- محل ورود، مدخل | ||
متضاد | مخرج، محل خروج | ||
انگلیسی | case, instance, occasion, proper place, proper time, reason, salvo, exposed to, enjoying, item | ||
عربی | حالة، قضية، حقيبة، دعوى، حجة، صندوق، حادثة، مسألة، الواقع، الصندوق، خزانة، مثل، وضع حالة، إطار، إصابة مرضية، درس، علبة خشبية، الحقيقة الواضحة، حالة تستحق الدرس، صندوق الأحرف، وضع في صندوق، غطى بغطاء، راقب، مجموعة | ||
ترکی | öğe | ||
فرانسوی | article | ||
آلمانی | artikel | ||
اسپانیایی | artículo | ||
ایتالیایی | articolo | ||
مرتبط | پرونده، حالت، محفظه، قضیه، قاب، نمونه، مثال، لحظه، مثل، شاهد، فرصت، سبب، فرصت مناسب، دلیل، عقل، علت، خرد، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مورد" در زبان فارسی به عنوان یک اسم و همچنین به عنوان یک حرف اضافه یا قید به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه "مورد" به درستی و به طور مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مورد | ||
معادل ابجد | 250 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | movarrad | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ وَ رَّ) [ ع . ] (اِمف . ص .) | ||
آواشناسی | mowred | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مورد | ||
پخش صوت |
راه و طريقه و محل ورود، راه آب کلمه "مورد" در زبان فارسی به عنوان یک اسم و همچنین به عنوان یک حرف اضافه یا قید به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود: استفاده به عنوان اسم: استفاده به عنوان حرف اضافه: قواعد نگارشی: معمولاً "مورد" وقتی به عنوان اسم به کار میرود، به صورت مفرد و مؤنث است و میتوان از صفت برای توصیف آن استفاده کرد: این نکات به شما کمک میکند تا از کلمه "مورد" به درستی و به طور مؤثر در نوشتههای خود استفاده کنید.
1- مناسبت، موقع، موقعيت، وضع
2- مرحله، وهله
3- زمينه، باب
4- موضوع، مطلب
5- محل ورود، مدخل
مخرج، محل خروج
case, instance, occasion, proper place, proper time, reason, salvo, exposed to, enjoying, item
حالة، قضية، حقيبة، دعوى، حجة، صندوق، حادثة، مسألة، الواقع، الصندوق، خزانة، مثل، وضع حالة، إطار، إصابة مرضية، درس، علبة خشبية، الحقيقة الواضحة، حالة تستحق الدرس، صندوق الأحرف، وضع في صندوق، غطى بغطاء، راقب، مجموعة
öğe
article
artikel
artículo
articolo
پرونده، حالت، محفظه، قضیه، قاب، نمونه، مثال، لحظه، مثل، شاهد، فرصت، سبب، فرصت مناسب، دلیل، عقل، علت، خرد، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان