موش
licenseمعنی کلمه موش
معنی واژه موش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | mouse, rat, mice | ||
عربی | فأر، فارة، امرأة، الفأر | ||
ترکی | fare | ||
فرانسوی | la souris | ||
آلمانی | die maus | ||
اسپانیایی | el ratón | ||
ایتالیایی | il topo | ||
مرتبط | ماوس، موش خانگی، موش صحرایی، میهن فروش، ادم موش صفت، مو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "موش" در زبان فارسی، نام یک حیوان کوچک از خانواده جوندگان است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود:
با رعایت این نکات میتوان در نگارش متون فارسی به خوبی از کلمه "موش" استفاده کرد. | ||
واژه | موش | ||
معادل ابجد | 346 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | muš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) (زیستشناسی) | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | muS | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی موش | ||
پخش صوت |
در يکي از واژه نامه ها هندي
دانسته شده موشک موش پارسي است
(اسم) پستانداريست کوچک از راسته
جوندگان که مواد غذايي خود را بوسيله
حرکات رفت و آمدي عقب به جلو آرواره
تحتاني خرد ميکند . چون دندانهاي ثناياي
اين حيوان مثل ساير جوندگان نمو دايمي
دارد براي جلوگيري از نمو بيش از حد
مجبوراست که دائم دندانهاي خود را با
جويدن چيزهاي نسبه سخت (از قبيل دانه ها
و حبوبات و غيره) بفرسايد و اگر
موفق به پيدا کردن دانه هاي سخت نگردد به
جويدن فرشها و لباسها و کتابها و هر چه
که در دسترس خود بيابد مشغول ميشود . از
اين جهت جانوري بسيار موذي و خطرناک است .
موش داراي انواع و گونه هاي
متعدد است . يکي از گونه هاي آن موش
خانگي است که در منازل و مغازه ها و ساير
اماکن مسکوني در شهرها ميزيد و هميشه موجب
خسارت هنگفتي براي انسان ميشود . موش ماده
خانگي در سن يکماه و نيمه قابل باروري است
دوران بار داريش در حدود سه هفته است و
در هر دفعه بين 6 تا 10 بچه ميزايد و با
توجه باينکه هر موش ماده در طول يکسال بين
7 تا 8 بار حامله ميشود
قدرت تکثير موش در ظرف مدت قليلي خطر
و خساراتي را که اين جانور موذي بانسان
ميرساند معلوم ميدارد . موش خانگي در
سراسر نقاط دنيا ديده ميشود و در لانه
هايي که در زير زمين در داخل ساختمانها
براي خود حفر مينمايد
زندگي ميکند . بهترين طريقه مبارزه با موش
خانگي نگهداري گربه در منازل و گذاشتن تله
و ريختن غذاهاي سمي در سوراخ موشها است
ولي طريقه اخير چون موجب گنديدگي اجساد
موشها در لانه هايشان و احيانا خطر
انتشار عفونت ميباشد بهتر است پس از مسموم
کردن موشها اگر ميسر باشد اجساد آنها
را از لانه هايشان خارج کنند و آتش
بزنند فاره يا موش پرنده . سنجاب
کوچک خرما يا موش . - 1 پستانداريست
از راسته جوندگان که جثه اش باندازه
يک سنجاب است . اين جانور داراي سري مسطح
و گوشهايي کوتاه و بدني نسبه فربه ميباشد
دمش نسبه کوتاه ولي پر مو است . رنگش
قهوه يي تيره اما زير شکمش روشن تر است .
در حدود 40 گونه از اين جانور شناخته شده
که بيشتر انواع آن ساکن کوهستانهاي آلپ در
اروپا ميباشند ولي در آسيا و آمريکاي
شمالي هم گونه هاي مختلف آن وجود
دارند . اين پستاندار منحصرا دانه خوار
است و چون داراي گوشت مطبوعي است آنرا
شکار کرده و از گوشتش استفاده ميکنند و
پوستش را جهت تهيه لباس بکار ميبرند
مارمت . - 2 پستانداريست
از راسته گوشتخواران و از تيره زبادها
که کف رو است و جزو گوشتخواران پست اوليه
محسوب شود . اين جانور داراي قدي متوسط
است و مخصوص افريقا و هندوستان ميباشد و
باساني اهلي ميگردد و براي صيد ماران بکار
ميرود (غالبا مارگيران يکي دو تا از اين
حيوان را نگهداري ميکنند) . با وجود آنکه
دستها و پاهاي اين جانور نسبت بجثه اش تا
حدي طويل است مع ذلک حيوان در
موقع حرکت اندامهايش را بطور خميده نگاه
ميدارد بنحوي که زير شکمش تقريبا با سطح
زمين مماس ميباشد . دم موش خرما پر مو و
رنگ بدنش خرمايي است . گونه اي از اين
پستاندار نيز در اروپا وجود دارد .
اين حيوان از تمام پستانداران و حيوانات
کوچک و ذو حياتين ها تغذيه ميکند .
مخصوصا بشکار مار علاقه دارد . بر خلاف
آنچه مشهور است موش خرما نسبت به سم مار
مصونيتي ندارد و علت آنکه در شکار ماران
سمي (از قبيل مار کبرا) هميشه
توفيق پيدا ميکند سرعت جست و خيز حيوان
و فرار بموقع او از حملات مار و غافلگير
کردن مار ميباشد (چون شکل ظاهري اين موش
شبيه راسو است از اين جهت در برخي ماخذ
اين حيوان را با راسو اشتباه کرده اند
ولي بايد توجه داشت که راسو جز آن است
ابن عرس . - 3 سنجاب يا (موش در بندي)
- 1 گونه اي پوش که در دربند و
ارمنستان ميرويد - 2 پوش . يا موش دشتي .
کلاوو يا موش دو پا - 1 کلاوو
- 2 گونه اي موش صحرايي که جزو دسته
کلاووها محسوب ميشود . دستهاي اين حيوان
نسبت به پاهايش بسيار کوچک است (علت وجه
تسميه) . بعلاوه در موقع احساس خطر با
سرعت بسيار و جست هاي طولاني بر روي دو
پايش از خطر ميگريزد . دم آن طويل و تا
حدي قوي است بطوريکه وقتي حيوان روي دو پا
مي ايستد تکيه گاهي براي او ميباشد ولي در
موقع جستن فقط دو پاي جانور با زمين تماس
کمي پيدا ميکند . محل
زندگي اين موش بيشتر در صحاري تاتارستان
و ترکستان شرقي است . يا موش سلطانيه .
گونه اي موش بياباني که در اطراف
سلطانيه و اراک فراوان است . يا موش کوچک
بياباني . گونه اي موش که در ييلاقها
و نقاط مزروعي ميزيد و رنگش از موش خانگي
تيره تر و کمي از آن بزرگتر است .
گونه هاي تيره رنگ اين موش را
بنام موش سياه نيز مينامند . يا موش کور
. پستانداريست کوچک از راسته حشره
خواران بطول 15 سانتيمتر که ظاهري شبيه
به موش دارد و چشمهايش بسيار کوچک و ريز و
در زير موهاي ناحيه سرمخفي است (علت وجه
تسميه) . اين پستاندار داراي پوزه اي
مخروطي و دست و پاي بسيار کوتاه است ولي
دستهايش نسبه پهن هستند و بچنگالهاي قوي
ختم ميشوند . اين جانور با دستهاي
قوي خويش در زير زمين دالانهاي مخصوصي
براي خود حفر ميکند و در آنجا ميزيد . اين
پستاندار چون از کرمها و حشرات موذي از
قبيل آب دزدک و سوسکها و ملخها و هزار
پاها تغذيه ميکند بر خلاف موش ها از
حيوانات بسيار مفيد است و نبايد بازار آن
پرداخت خلد انگشت برگ - 2 خفاش يا مثل
موش آب کشيده . بمزاح بکسي
که با باران تصادف کرده و تر شده اطلاق
کنند (امثال و حکم دهخدا1491:3). يا
موش تو آش انداختن . ادعاي شرکت و دخالت
در کاري داشتن بي آنکه مدعي واقعا
دخالت موثري در آن داشته باشد.
mouse, rat, mice
فأر، فارة، امرأة، الفأر
fare
la souris
die maus
el ratón
il topo
ماوس، موش خانگی، موش صحرایی، میهن فروش، ادم موش صفت، مو
کلمه "موش" در زبان فارسی، نام یک حیوان کوچک از خانواده جوندگان است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه پرداخته میشود:
-
نوشتار: کلمه "موش" به صورت کامل با استفاده از حروف فارسی نوشته میشود و معمولاً به صورت تنها و یا به همراه صفات و جملات استفاده میگردد.
-
جنس: "موش" به طور عمومی به عنوان یک اسم مذکر استفاده میشود، اگرچه در زبان فارسی تفاوتی بین جنسیت در کاربرد روزمره وجود ندارد.
-
جمع: جمع کلمه "موش" به صورت "موشها" (با اضافه کردن "ها" به انتهای کلمه) ایجاد میشود.
-
کاربردهای نگارشی:
- در نوشتار رسمی و غیررسمی، باید دقت کرد که کلمه "موش" در زمینههای معین به درستی مورد استفاده قرار گیرد، مثلاً در توصیف ویژگیهای این حیوان یا در متنهای علمی.
- از اختصارات یا اصطلاحات ناپسند برای اشاره به "موش" خودداری شود.
-
قید و صفت: میتوان برای توصیف "موش" از قیدها و صفات مختلف مانند "کوچک"، "سیاه"، "جستوخیز" و غیره استفاده کرد.
- استحکام لغوی: "موش" کلمهای است که با لغات و اصطلاحات دیگر میتواند ترکیب شود، مثلاً "موش صحرایی" یا "موش آزمایشگاهی".
با رعایت این نکات میتوان در نگارش متون فارسی به خوبی از کلمه "موش" استفاده کرد.