در کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه در کردن
معنی واژه در کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | loose, shoot, discharge, to do | ||
عربی | فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، واسع | ||
مرتبط | شل و سست شدن، رها کردن، برطرف کردن، نرم و ازاد شدن، حل کردن، درکردن، زدن، پرتاب کردن، جوانه زدن، گلوله زدن، خالی کردن، مرخص کردن، معزول کردن، اداء کردن، ترشح کردن | ||
واژه | در کردن | ||
معادل ابجد | 478 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
مختصات | (دَ. کَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی معین | ||
نمایش تصویر | معنی در کردن | ||
پخش صوت |
1 - بیرون کردن . 2 - گنجانیدن ، داخل کردن .
loose, shoot, discharge, to do
فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، واسع
شل و سست شدن، رها کردن، برطرف کردن، نرم و ازاد شدن، حل کردن، درکردن، زدن، پرتاب کردن، جوانه زدن، گلوله زدن، خالی کردن، مرخص کردن، معزول کردن، اداء کردن، ترشح کردن