کاری
licenseمعنی کلمه کاری
معنی واژه کاری
[kāri]
active
|
کاری
مترادف:
1- كارگر
2- اثربخش، موثر
3- زحمتكش
4- ساعي، فعال، كارآمد، كارآ
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت نسبی، منسوب به کار) [پهلوی: kārīk]
مختصات:
(ص نسب .)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
kAri
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
231
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
active | drastic , effective , energetic
ترکی
iş
فرانسوی
travail
آلمانی
arbeiten
اسپانیایی
trabajar
ایتالیایی
lavoro
عربی
عمل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کاری" در زبان فارسی میتواند به عنوان یک صفت یا اسم مورد استفاده قرار گیرد و در بافتهای مختلف معانی و کاربردهای ویژهای دارد. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از "کاری" اشاره میکنم:
-
تقسیمبندی به عنوان اسم و صفت:
- به عنوان اسم: "کار" به معنای عمل یا فعالیت.
- به عنوان صفت: "کاری" به معنای وابسته به کار یا مرتبط با کار.
-
نحوه ترکیب:
- "کاری" میتواند به صورت ترکیبی با اسامی دیگر نیز به کار رود، مانند "مسئولیت کاری" یا "حجم کاری".
-
نکات نگارشی:
- در جملهها باید به توجه به ساختار جمله، "کاری" به درستی و در جای مناسب خود قرار گیرد. به عنوان مثال، "این پروژه نیاز به یک تیم کاری دارد."
- در موقعیتهایی که "کاری" بهعنوان صفت استفاده میشود، باید دقت کرد که از نظر معنایی با اسمها و فعلهای موجود در جمله سازگاری داشته باشد.
-
اشتباهات معمول:
- اشتباه در استفاده از "کاری" به جای "کار" و برعکس میتواند موجب نادرست بودن معنا شود. به عنوان مثال، "کار خوب" به معنای انجام فعالیت مثبت است در حالی که "کاری خوب" میتواند به پروژه یا وظیفهای که به خوبی انجام شده است اشاره داشته باشد.
- استفادههای خاص:
- گاهی "کاری" در ترکیبهای خاص مثل "سازمان کاری" یا "آئین کاری" مورد استفاده قرار میگیرد که معانی دقیقتری از خود به همراه دارند.
با توجه به این نکات، میتوانید به بهبود نگارش و استفاده مناسب از کلمه "کاری" در متون فارسی خود بپردازید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- او همیشه در تلاش است تا کاری جدید و خلاقانه انجام دهد.
- این پروژه نیاز به همکاری همه افراد دارد تا به یک نتیجه کاری موفق برسیم.
- من برای تعطیلات برنامهریزی کردهام تا از کارها و مشغلههای روزانه کمی دور شوم و کاری مفرح انجام دهم.