جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[ke(a)šidan]
drag  |

کشیدن

معنی: 1 - (مص م .) امتداد د ادن . 2 - به سوی خود آوردن . 3 - بردن ، حمل کردن . 4 - تحمُل کردن ، رنج بردن . 5 - منجر شدن . 6 - جذب کردن . 7 - وزن کردن . 8 - نقاشی کردن . 9 - نوشیدن . 10 - بیرون آوردن . 11 - تدخین کردن ، دود کردن . 12 - تقدیم کردن . 13 - گستردن . 14 - (مص ل .) حرکت کردن ، رفتن ، درکشیدن .
918 | 0
مترادف: 1- رسم كردن، نقاشي كردن 2- امتداددادن، كشش 3- تحمل كردن، متحمل شدن 4- پيمودن، توزين كردن، وزن كردن 5- دود كردن 6- بردن، حمل كردن 7- آشاميدن، نوشيدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) [پهلوی: kašītan]
مختصات: (کَ دَ) [ په . ]
آواشناسی:
منبع: فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد: 384
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
drag | draw , pull , stretch , drain , drawl , magnetize , haul , lave , entrain , chart , lengthen , pluck , trace , suffer , avulse , evulse , experience , figure , hale , heave , plot , snick , strap , string , subduct , thole , trawl , weigh , shove
عربی
سحب | جر , عائق , احتكاك , جرافة , مزلقة , تخلف , جرار , قطار شحن , جرى ببطء , مط , طول , جرف , شبكة , نصب الشبكة , إنسحب على الأرض , أخذ مجة من سيكارة , يجر
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کشیدن" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و بسته به سیاق و زمینه‌ی استفاده، می‌تواند به شیوه‌های مختلفی به کار برود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنی و کاربردها:

    • فعل: "کشیدن" به معنای بک‌شیدن یا بردن یک چیز از یک نقطه به نقطه دیگر (مثلاً "کشیدن یک خط").
    • استفاده مجازی: در برخی از جملات به معنای به کار بردن یا ایجاد چیزهایی مانند هنر (مثلاً "کشیدن نقاشی").
  2. صرف فعل:

    • "کشیدن" به عنوان فعل در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. مثلاً:
      • گذشته (کشید)
      • حال (می‌کشد)
      • آینده (خواهد کشید)
  3. ترکیب‌ها و اصطلاحات:

    • این کلمه می‌تواند با پیشوندها و پسوندها ترکیب شود. مثال‌ها:
      • "از کشیدن" (به معنای صرف فعل است)
      • "کشیدن سیگار" (یک ترکیب رایج)
  4. نکات نگارشی:

    • در نوشتار رسمی، باید توجه داشت که کلمه "کشیدن" باید به درستی و با توجه به معنا و زمینه‌ی جمله استفاده شود.
    • همچنین، حروف اضافه و قیدها می‌توانند در جملات بعد از این کلمه قرار بگیرند (مانند "کشیدن به سمت" یا "کشیدن از روی").
  5. نکته‌های گرامری:
    • در جملات شرطی و ایجاد جملات پیچیده، باید دقت کرد که فعل در زمان مناسب و با ضمایر صحیح استفاده شود.

با توجه به این نکات، می‌توانید "کشیدن" را در جملات مختلف به درستی به کار ببرید و در نوشتار خود رعایت کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او تصمیم گرفت که با مهارت‌های نقاشی‌اش، تصویر زیبایی را روی بوم بکشید.
  2. وقتی باران می‌بارید، او زیر سایه درخت نشسته بود و نقش‌های دلخواهش را با گچ روی زمین می‌کشید.
  3. معلم از دانش‌آموزان خواست که با یک خط کش، خطی راست روی کاغذ بکشند.

واژگان مرتبط: کشاندن، بزور کشیدن، سخت کشیدن، لاروبی کردن، کاویدن، رسم کردن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، کندن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، چیدن، بسط دادن، امتداد دادن، منبسط کردن، کش امدن، کش اوردن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن، کشیده حرف زدن، اهسته و کشیده ادا کردن، اهن ربا کردن، هل دادن، حمل کردن، ریختن، چکیدن، شستشو کردن، اهسته دنبال کسی رفتن، بقطار سوار کردن، بدنبال کشیدن، بر روی نقشه نشان دادن، طولانی کردن، دراز شدن، دراز کردن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، دنبال کردن، ردیابی کردن، ترسیم کردن، ضبط کردن، رنج بردن، متحمل شدن، سوختن، تحمل کردن، از جا کندن، بازور بیرون کشیدن، تجربه کردن، تصویر کردن، مجسم کردن، حساب کردن، شمردن، سوی دیگر بردن، روانه کردن، تقلا کردن، بلند کردن، جابجا کردن، بزرگ کردن، باد کردن، طرح ریزی کردن، نقشه کشیدن، توطئه چیدن، چفت کردن، جزء چیزی را بریدن، ضربت سریع زدن، گره زدن، بحرکت اوردن سهم، تیز کردن، باتسمه اویختن، رشته کردن، به نخ کشیدن، بصف کردن، زهدار کردن، نخ کردن، بیرون بردن، ربودن، تفریق کردن، کسر کردن، گذاردن، با تور کیسهای ماهی گرفتن، وزن کردن، سنجیدن، له کردن، وزن داشتن، توزین کردن، تنه زدن، با زور پیش بردن، پرتاب کردن، پرتاب شدن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری